♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!
♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!

با شوهر رفیق​باز چکار کنیم؟


خیلی ها قبل از ازدواج نگران روابط دوستانه شان هستند و فکر می کنند این روابط را با ازدواج و بچه دار شدن از دست می دهند. حقیقت این است که این روابط بعد از ازدواج از دست نمی روند بلکه تغییر می کنند و این تغییر نتیجه ترکیبی از عواملی مثل کم شدن وقت آزاد و تغییر اولویت های زندگی برای زوج هاست. زوج ها معمولا از روابط همسرشان خارج از رابطه دونفره شان استقبال نمی کنند مخصوصا وقتی همسر می خواهد بدون زن یا شوهرش با دوستانش روابط اجتماعی داشته باشد. اما ارتباط با دوستان یک نیاز است و محدود کردن همسر در این مورد منطقی نیست. دور شدن از دوست های قدیمی و اختصاص دادن تمام وقت به رابطه با همسر، ممکن است بعد از مدتی حس بدی در شما ایجاد کند. دوستان از ما حمایت می کنند و نمی گذارند احساس تنهایی کنیم. آنها با تشویق و حمایت خود حتی می توانند در بهبود رابطه با همسر مفید باشند. با درک و پذیرش طرف مقابل می توان روابط دوستانه را طوری تغییر داد که بدون ایجاد مشکل و حساسیت در طرف مقابل، بتوان آنها را ادامه داد. این راهنمایی ها به شما کمک می کند بتوانید دوستانتان را همچنان حفظ کنید.

چقدر برای کی وقت بگذاریم؟


نگهداری از رابطه دوستانه خوب، نیاز به صرف وقت و انرژی و تلاش دارد. همان طور که در رابطه زناشویی پیشرفت می کنید، باید یاد بگیرید زمان و انرژی لازم را بین رابطه با دوستان و رابطه با همسرتان تنظیم کنید، بنابراین طبیعی است که وقت کمتری برای گذراندن با دوستان تان داشته باشید. این یک اصل است و وقتی آن را بپذیرید، راحت تر می توانید مسائل بعدی را مدیریت کنید. بعضی از دوستان درک می کنند که باید به شکل تازه ای برای وقت گذراندن با شما برنامه ریزی کنند. اما بعضی دیگر توانایی این درک را ندارند. این مشکل به خصوص در رابطه با دوستان مجرد پررنگ تر می شود. آنها درک درستی از موقعیت فعلی شما ندارند و ممکن است از شما دلخور شوند. دوستی ها تجربه های منحصر به فردی به ما هدیه می کنند که برای تقویت اعتماد به نفس ما مفید هستند.

 

 

اما حیف است که به خاطر آن، به رابطه با همسرتان خدشه وارد شود. بدیهی است که در این برهه از زمان نزدیک ترین فرد به شما باید همسرتان باشد، نه دوست تان، بنابراین باید دنبال تعادلی بگردید که به سازش با همسرتان آسیب وارد نکند. برای مثال وقتی شما نیاز دارید وقتی را به تنهای با دوستان تان بگذرانید باید از قبل برای آن برنامه ریزی کنید و برای همسر و دوستان تان شرایط را توضیح دهید. ممکن است شما هفته ای یک ناهار را برای گذراندن با دوستان تان در نظر بگیرید. وقتی این برنامه ریزی را انجام می دهید، هیچ کدام از دو طرف ناراحت نخواهند بود. به علاوه می توانید بخشی از دیدارهای حضوری را با تماس های تلفنی جبران کنید. در کنار گذراندن وقت به تنهایی، می توانید از دوستان تان خواهش کنید بعضی وقت ها با شما و همسرتان در کنار هم ارتباط داشته باشند. این کار باعث می شود دوستان و همسرتان با شناخت و درک یکدیگر، تلاش شما برای تعادل برقرار کردن در روابط را هم درک کنند.

 

بگو کی مهم تر است؟


همان طور که رشد می کنید و وارد مراحل مختلف زندگی می شوید، اولویت های شما در زندگی هم عوض می شوند. برای مثال رسیدگی به دوستی که با خواهرش قهر کرده به خودی خود کار بسیار پسندیده ای است اما نه وقتی نوزاد شما در خانه است و نیاز دارد مدام کنارش باشید یا روزی که همسرتان بیمار است، بهتر است برای گردش با دوستان تان قرار نگذارید. شما بعد از ازدواج یا بچه دار شدن در درون خودتان هم تغییر احساس می کنید. ممکن است از صرف یک شام آرام در کنار همسرتان بیشتر از شهربازی رفتن با دوستان تان لذت ببرید. این احساس طبیعی است و نباید برای آن نگران شوید. ممکن است دوستان تان احساسات منفی خود را درباره این تغییرات به شما منتقل کنند اما اگر توقعات آنها غیرمنطقی است بهتر است از آن چشم بپوشید و سعی کنید برای شان توضیح دهید. مطمئن باشید دوستان تان بعد از ازدواج موقعیت فعلی شما را درک خواهند کرد. برای اینکه بفهمید چقدر از توقعات دوستان تان منطقی است، می توانید خود را جای همسرتان بگذارید. ببینید در شرایط مشابه از او چه توقعی دارید. اگر دوست دارید کنارتان بماند، شما هم به نیازش احترام بگذارید.

 

 

آدم فروش نباش!


خیلی از دوستان شما، مخصوصا دوستان مجرد ممکن است درگیر مسائلی باشند که برای همسر شما خوشایند نباشد. این مسائل مخصوص دوران آنهاست و درمیان گذاشتن آنها با همسرتان احتمالا برای آنها خوشایند نخواهد بود، علاوه بر اینکه ممکن است باعث حساسیت همسر شما شود. مشکلات شخصی از رابطه با همسرتان را هم بهتر است زیاد به دوستان تان نگویید. آنها حرف همسرتان را نشنیده اند و ممکن است یک طرفه به قاضی بروند. در عین حال مطرح کردن لحظات احساسی زن و شوهر با دوستان مجرد هم کار درستی نیست. احتمال زیاد دارد که دوست مجرد شما نتواند با شنیدن این حرف ها در حس شما شریک شود. خیلی ها مخصوصا در ماه های اول ازدواج دوست دارند مدام از زندگی خود با دوستان شان حرف بزنند اما این حرف ها معمولا برای دوستان جالب نیست و آنها را عصبی خواهد کرد. پس تا جایی که می توانید رازدار باشید. علاوه بر این دقت کنید نکات منفی که احتمالا دوست تان از همسرتان یا برعکس از هم می گویند را برای طرفین مقابل عنوان نکنید، حتی برای شوخی یا حتی بسیار کوتاه.


همان طور که خیلی از چیزها در زندگی شما با ازدواج تغییر می کند، روابط دوستانه شما هم ممکن است، تغییر کند. در مورد روابط خود خوب فکر کنید. آنهایی که برای تان مهم تر است را در ذهن مشخص کنید و برای تمدید روابط با آنها برنامه ریزی کنید. شما می توانید دوستان جدیدی هم پیدا کنید. دوستانی که زوج باشند و شما بتوانید همراه با همسرتان در کنار آنها وقت بگذرانید. این به معنی کنار گذاشتن دوستان سابق نیست، بلکه توصیه ما پیدا کردن دوستان جدید است. شما می توانید با همسر دوستان همسرتان دوست شوید و به این روش روابط خود را گسترش دهید. کسی که ازدواج کرده نیاز به مصاحبت با افرادی دارد که ازدواج کرده اند. شما می توانید از تجربیات جدید خود با هم حرف بزنید و لحظات خوشی را بگذرانید.

 

 

وقتی لو می روی!


کافی است یک بار، فقط یک بار همسرتان متوجه شود شما با فرد خاصی، بدون اطلاع او ارتباط دارید. این موضوع به طور ناخودآگاه او را نگران و حساس می کند و البته حق با اوست. شما نباید روابطی را که با دوستان تان دارید از همسرتان پنهان کنید یا درباره آنها به او دروغ بگویید. همسر شما باید بداند شما با چه کسانی ارتباط دارید. همین طور که حق شماست که از روابط همسرتان مطلع باشید. با همسرتان حرف بزنید. برای او تعریف کنید که روابط دوستانه چقدر در روحیه شما موثر است و چقدر به آنها نیاز دارید. البته این را هم بگویید که اولویت شما فقط اوست و هیچ کسی نمی تواند جای او را برای تان بگیرد. حرف زدن بیشتر از چیزی که فکر می کنید در زند گی تان موثر است.

 

 

این مردان رفیق باز


زنان آمادگی بیشتری دارند که خود را در رابطه با همسر و بچه ها غرق کنند و تمام وقت شان را به این روابط اختصاص دهند. در مقابل مردها کمتر بعد از ازدواج دوستان شان را کنار می گذارند. زن ها به خاطر روحیه خود از مردها انتظار دارند مثل آنها رفتار کنند اما این درست نیست. بهتر است هر دو نفر درکنار اینکه با دوستان شان ارتباط دارند، همسرشان را هم به داشتن این روابط تشویق کنند. اگر همسر شما دوست های زیادی ندارد، می توانید به او برای گسترش روابطش کمک کنید. او را تشویق کنید دوستانش را به شما نشان دهد و هر از گاهی در مهمانی ها با حضور آنها شرکت کنید. مطمئن باشید اگر همسرتان را در داشتن روابط محدود کنید، او هم به خودش اجازه می دهد چنین توقعی درباره شما داشته باشد.

باورهای اشتباه زنانه در ارتباط با مردان


بسیاری از زن ها در رابطه خود با مردان از باورهای اشتباهی پیروی می کنند که اغلب به احساس تنهایی، غمگینی و جدا شدن از مرد دلخواه شان منجر می شود. برخی از این باور ها را که باید بسرعت از ذهن و روش زندگی خود حذف کرد به نقل از سلامت نیوز در ادامه مطلب بخوانید.


گاهی زنان در ذهنشان تصورات اشتباهی می پرورانند که درد و ناراحتی به دنبال دارد و اجازه نمی دهد آن ها واقعیت های زندگی و رابطه عاشقانه خود را ببینند و درک کنند.

 

بده تا بگیری


نخستین باور اشتباهی که در میان بیشتر زنان رواج دارد این است که: «برای گرفتن عشق و عاطفه بیشتر از مرد خود، باید عشق و توجه خودت به او را زیاد کنی». بنابراین، زنان شروع می کنند به خریدن هدایای ویژه برای مردان خود و دایم در گوش آن ها تکرار می کنند تا چه اندازه به آن ها علاقه مند هستند و دوری برایشان غیر قابل تصور است. برای مردهای خود غذاهای عالی تهیه می کنند و مدام در امور مختلف به او پیشنهادهای سازنده می دهند.

خانم ها، با این کار شما فقط یک دهنده هستید و مرد فقط نقش مصرف کننده و گیرنده را دارد. بله، درست است. در هر رابطه ای قانون دادن و گرفتن مصداق دارد اما باید باور کنید اینکه هر چه بیشتر به مرد توجه کنید و همه نیازهای او را فورا برآورده کنید، باعث نمی شود تا مردتان بیشتر شما را دوست داشته باشد. حتی شما هم دیگر عاشق نیستید. شما همه چیز و حتی وجود خود را فدا می کنید تا او را داشته باشید؟ تا او خوشحال باشد؟ تا او نیز همه این ها را به شما بدهد؟

اگر مردی احساس کند زن باید و نباید در زندگی اش راه انداخته است و بوی استیصال می آید، احساساتش کمرنگ خواهد شد


مرد ها عاشق زنانی می شوند که بتوانند برای او کاری کنند. مرد دوست دارد جایگاه خود را داشته باشد. او خود را تامین کننده خانه می داند و تقویت این حس در او باعث می شود تا زن خود را بیشتر دوست داشته باشد. اگر شما هیچ نیازی نداشته باشید، از خود مراقبت نکنید یا احساسات خود را نادیده بگیرید، مرد نمی تواند آن طور که شایسته هستید شما را دوست داشته باشد.

 

همه روابط به تعهد و ازدواج منتهی می شوند


یکی از بزرگ ترین و خطرناک ترین باورهای زنان جامعه امروز این است که مرد دلخواه خود را پیدا کنند، دوست فابریک او بشوند و در انت ها نیز با او ازدواج کنند. نه خیر خانم ها. از این تصورات اشتباه بیرون بیایید. واقعیت تلخ این است که مرد ها زمانی از مجردی و آزادی های خود دست می کشند که بتوانند در زندگی شما نقش مردانه خود را حفظ کنند.

به زبان ساده باید بگوییم، مرد ها هر چه قدر هم امروزی – عاشق زنانی می شوند که به آن ها احتیاج داشته باشند. مرد ها دوست دارند نیازهای زن را برآورده کنند و این به آن ها حس قدرت و عشق می بخشد. زنانی که همه وقت و انرژی و توان خود را در رابطه می گذارند و از مرد چیزی غیر از عشق نمی خواهند در خطر نادیده گرفته شدن قرار دارند. به قول مادربزرگ ها، مردان همچون سایه هستند؛ هرچه بیشتر به آن ها نزدیک شوید بیشتر از تو دور می شوند.

اگر مردی احساس کند زن باید و نباید در زندگی اش راه انداخته است و بوی استیصال می آید، احساساتش کمرنگ خواهد شد.

 

 

دریچهٔ احساسات


اگر از ترس اینکه مبادا مرد خود را از دست بدهید، حرف های دل خود را با او در میان نمی گذارید باید بدانید بزرگ ترین اشتباه زندگی خود را انجام می دهید. شما در واقع در حال تخریب رابطه خود هستید. با ریختن حرف های خود در دلتان و نگه داشتن آن ها نمی توانید تا زمان زیادی دوام بیاورید و سرانجام جایی منفجر می شوید. به جای مخفی کردن نیاز ها، آن ها را با مرد خود مطرح کنید. اجازه دهید او نیز همه خواسته ها و نیازهای شما را درک و برای خوشحالی شما تلاش کند.

اگر بتوانید این فکرهای مخرب را از زندگی خود دور کنید، مطمئن باشید رابطه عاشقانه زیباتری با همسرتان خواهید داشت.

آیا عشق و رابطه جنسی همسران به هم ربط دارند؟


وقتی می خواهیم از ارتباط عشق و رابطه جنسی صحبت کنیم، باید منظورمان را از عشق مشخص کنیم...


در عشق افلاطونی در عین اینکه فرد احساس عاشقانه زیادی به طرف مقابل دارد، میل جنسی را تجربه نمی کند اما اگر صحبت از عشقی شورانگیز باشد که انتظار داریم در یک رابطه زناشویی ایجاد شود، به صورت طبیعی، عشق و میل جنسی مفاهیمی درهم تنیده اند. نکته اینجاست که زوجین به خصوص در یک فرهنگ سنتی، راحت نمی توانند در مورد امیال جنسی خود صحبت کنند. آنها بیشتر غیرمستقیم و حاشیه ای به این موضوع می پردازند و راحت در موردش حرف نمی زنند در حالی که ابراز عشق و هیجان جنسی، هر دو برای یک رابطه زناشویی طبیعی لازم است.

 

 


هم عشق میل جنسی را تقویت می کند و هم رابطه جنسی خوب عشق را بیشتر می کند. زن و مرد بهتر است همیشه و در هر سنی تلاش کنند برای همسرشان از نظر جنسی جذاب بمانند. ورزش و کاهش وزن، داشتن ظاهر آراسته و مرتب در خانه و رفتار خوب و چهره خندان برای زن و مرد و رفتار اغواگرانه برای زن و حمایتگرانه برای مرد آنقدر مهم هستند که همیشه باید وجود داشته باشند.


بهتر است همسران به هر شکل در ارتباط عاطفی و زناشویی شان تنوع ایجاد کنند. باید بدانیم که هر رابطه ای در معرض خطر «عادی شدن» است. اینکه رابطه عادی نشود و همچنان پرهیجان باقی بماند، به تلاش هر دو نفر بستگی دارد.

 

 


نکته ای که لازم است به شما یادآوری کنم، این است که عشق و رابطه زناشویی در یک رابطه ایده آل، توامان وجود دارند اما گاهی این نوع نگاه بدفهمی هایی ایجاد می کند که بیشتر ناشی از آگاهی کم زوج ها در مورد عشق و رابطه زناشویی است. یکی از این ناآگاهی ها این است که بعضی ها فکر می کنند فردی که از نظر جنسی طبیعی است، باید همیشه و در هر شرایطی در رابطه با همسرش تحریک جنسی شود و همه رابطه هایش موفقیت آمیز باشد. در حالی که این یک انتظار واقعی نیست. گاهی به دلیل خستگی، فشار کاری یا خیلی ساده بدون دلیل خاصی، میل و توانایی جنسی وجود ندارد. درست مانند امیال گرسنگی و تشنگی که گاهی هست و گاهی نیست. اینکه رابطه جنسی چه مقدار باید باشد که رابطه ای را از نظر جنسی طبیعی بدانیم، تعریف دقیق و مشخصی ندارد. این موضوع بیشتر به رضایت دو طرف بستگی دارد البته رضایتی که بر مبنای آگاهی و دانسته های جنسی صحیح باشد.

 

 


مساله دیگری که یادآوری آن لازم است، اختلال در عملکرد جنسی به دلیل مشکلات جسمی یا روانی است. یک افسردگی خفیف یا یک اضطراب ساده تا زمانی که درمان نشود، با کاهش میل و عملکرد جنسی همراه است. عارضه جانبی بسیاری از دارو ها به خصوص داروهای ضدفشارخون نیز کاهش عملکرد جنسی است. در این موارد چه بسا عشق و صمیمیت بین زوج بیشتر از گذشته هم باشد اما به دلیل دیگری، رابطه زناشویی خوبی با هم نداشته باشند. درمان مشکل جنسی که در یکی از آنها پیش آمده، به فهم و درک دیگری وابسته است. فهم و درک این که اختلال جنسی مانند هر اختلال دیگری گذرا و قابل درمان است و لزوما به معنای کاهش عشق و صمیمیت نیست.

 

 


گاهی هم برعکس، زن و شوهری رابطه عاطفی خوبی ندارند ولی در رابطه زناشویی موفق هستند. البته ارضا شدن آنها صرفا یک ارضای جنسی است و با ارضای روانی توام نیست. مشکل دیگری که ممکن است بین زوج ها پیش بیاید، نقطه مقابل مشکل قبلی است. مشکل اینجاست که گاهی اهمیت دادن زیاد به رابطه زناشویی از طرف یکی، به برداشت بد از سوی دیگری منجر می شود.

دکتر حافظ باجُغلی

روان‌پزشک ، عضو کمیته بهداشت و سلامت جنسی انجمن روان‌پزشکان ایران

حس اعتمادبخشی

پیرزنی برای سفیدکاری منزلش کارگری را استخدام کرد.

وقتی کارگر وارد منزل پیرزن شد، شوهر پیر و نابینای او را دید و دلش برای این زن و شوهر پیر سوخت.اما در مدتی که در آن خانه کار می کرد متوجه شد که پیرمرد انسانی بسیار شاد و خوش بین است.او در حین کار با پیرمرد صحبت می کرد و کم کم با او ارتباط دوستانه ای برقرار کرد.در این مدت او به معلولیت جسمی پیرمرد اشاره ای نکرد.پس از پایان سفیدکاری وقتی که کارگر صورت حساب را به همسر او داد، پیرزن متوجه شد که هزینه ای که در آن نوشته شده خیلی کمتر از مبلغی است که قبلا توافق کرده بودند.پیر زن از کارگر پرسید که: شما چرا این همه تخفیف به ما می دهید؟کارگر جواب داد: من وقتی با شوهر شما صحبت می کردم خیلی خوشحال می شدم و از نحوه برخورد او با زندگی متوجه شدم که وضعیت من آنقدر که فکر می کردم بد نیست.پس نتیجه گرفتم که کار و زندگی من چندان هم سخت نیست. به همین دلیل به شما تخفیف دادم تا از او تشکر کرده باشم.پیرزن از تحسین شوهرش و بزرگواری کارگر منقلب شد و اشکش جاری شد. زیرا او می دید که آن کارگر فقط یک دست داشت!نتیجه اخلاقی : سعی کنیم در هر زمان از حس اعتمادبخشی و رعایت حال دیگران غافل نشویم!


002cec5496ba1bfb8c832566a44abba6-425

بعد از خیانت چگونه به همسرم اعتماد کنم؟

بعد از خیانت چگونه به همسرم اعتماد کنم؟
هر چند شکستن و از بین بردن اعتماد همسر می تواند شکل رابطه زن و شوهر را تا مدتهای طولانی تحت تاثیر خود قرار دهد اما نسبت به آنچه از روی اشتباه مرتکب شده اید صادق باشید.


خوشبختانه یکی از قابل اعتماد ترین افرادی که در زندگی اکثریت افراد وجود دارد، همسرشان است. کسی که با او ازدواج کرده اید همان کسی است که با وی عهد و پیمانی  مقدس بسته و تعهد و التزام داده اید.
با یکدیگر عهد بسته اید که نسبت به هم صادق باشید و مراقب یکدیگر باشید. اما متاسفانه برخی از ازدواجها به دلیل اینکه یکی یا هر دو طرف تصمیم می گیرند به هم دروغ بگویند به انتها می رسند و یا به ورطه نابودی می افتد.
 واضح است که بدترین نوع تزلزل در اعتماد زمانی رخ می دهد که یکی از زوجین نسبت به دیگری مرتکب بی وفایی ( خیانت ) شود. این نوع دروغ کاملا ریشه اعتماد و عشق در یک ازدواج را می خشکاند و باعث می شود طرف مقابل احساس بسیار بد، عذاب آور، تلخ وحشتناک مورد خیانت واقع شدن را تجربه کند. البته باز هم انواع مختلفی از نیرنگ و فریب وجود دارد که می توانند زندگی زناشویی را تا مرز از هم پاشیدگی پیش ببرند مانند زن یا شوهری که درباره مسایل مالی به یکدیگر دروغ می گویند، و یا مردی که هیچگاه دوست ندارد به همسرش بگوید کجا می رود یا می آید و .... همه نمونه هایی از آسیبهای جدی ازدواج و زندگی مشترک هستند. همچنین یکی دیگر از موضوعات مهم عدم صداقت در زندگی زناشویی اعتیاد مرد به یک داروی خاص یا مواد مخدر است که عمدتا هیچکس از آن اطلاعی ندارد ولی زمانی که این موضوع برای زن برملا شود باعث پیدایش حس خیانت و عصبانیت مفرط می گردد.
همچنین دروغ گفتن در مورد بی ارزش ترین چیزها می تواند به پیدایش یک بی اعتمادی کلی نسبت به همسر شود.
 
حال ادامه بحث ما در مورد زندگی زوجینی است که به هر یک از اشکال عنوان شده، با عدم صداقت یا همان خیانت همسرشان مواجه شده اند.  
لذا اگر فهمیدید که ازدواج تان از چنین مشکلاتی رنج می برد نکات زیر را در نظر بگیرید تا موفق به ایجاد اعتماد مجدد به همسرتان شوید 

1 - اگر همسرتان سبب از بین رفتن اعتماد شما شده است و یا اگر شما چنین کاری را در حق او کرده اید دو مساله وجود دارد که باید برای شما اتفاق بیفتد تا مجددا به هم اعتماد کنید. هر کدام از شما دو نفر محتاج عشق و تفاهم هستید و اگر نسبت به همسرتان احساس خشم می کنید لازم است از این عصبانیت دست بکشید و الا قادر به ایجاد اعتماد مجدد نخواهید بود. عصبانیت های طولانی مدت سبب می گردد که به این راحتی پذیرای عذرخواهی و گذشت نباشید و این در حالی است که عذر خواهی اولین چیزی است که برای ایجاد اعتماد مجدد باید محقق شود. صادقانه عذرخواهی کنید و سعی کنید با کمال صداقت به گناه خود اعتراف کنید و اگر شما کسی هستید که باید عذرخواهی را بپذیرد اینکار را صادقانه و صمیمانه انجام دهید. سپس درباره آنچه حس می کنید و اینکه کاهش حس اعتماد چه اثری بر شما داشته با هم حرف بزنید . نسبت به همسرتان صادق و بی غل و غش و مودب باشید وقتی که همسرتان تصمیم می گیرد درباره احساساتش با شما حرف بزند باید خیلی مراقب باشید که او را نرنجانید.
 
2 - هر چند تعهدی شکسته شده اما اعتماد مجدد زمانی دوباره حاصل می شود که شما باز هم نسبت به یکدیگر متعهد شوید و از آن مراقبت کنید. متعهد شوید که صادق و بی ریا باشید و بیشتر با هم تعامل برقرار کنید. وقتی تعهد پایه ریزی می شود تنها راه ایجاد مجدد اعتماد حذف کردن اشتباه گذشته است. ممکن است در یک لحظه آن مشکل قدیمی فراموش شود اما تنها یک ارتباط جدید که بر اساس اعتماد پی ریزی شده است می تواند خود را حفظ کند.
 
3 - در برخورد با این فرآیند صبور باشید. شما چه بخواهید و چه نخواهید اعتمادتان به سرعت به جایگاه اول باز نمی گردد. این مساله نسبی است زیرا فرض شده که یک شوهر قابل اعتمادترین دوست زن است.
ولی اگر شما نسبت به اعتماد همسرتان مرتکب خیانت شده اید لازم است بفهمید چه موقع او نسبت به شما احساس خشم می کند. ابتدا انتظار یک پاسخ شدید نسبت به بی وفایی خود را داشته باشید و به تمام چیزها و کارهایی که به اشتباه انجام داده اید اقرار کنید و آنها را بپذیرید. هر گونه ریاکاری و عدم صداقت در این مورد نهایتا فاش خواهد شد و به مشکلات بیشتر و برتری ختم خواهد شد.
 
اگر خواهان یک رابطه قوی و محکم بر پایه اعتماد هستید، لازم است اکنون نسبت به آنچه در گذشته انجام داده اید کاملا صادق باشید.
هر چند شکستن و از بین بردن اعتماد همسر می تواند شکل رابطه زن و شوهر را تا مدتهای طولانی تحت تاثیر خود قرار دهد اما نسبت به آنچه از روی اشتباه مرتکب شده اید صادق باشید. اگر نسبت به بی وفایی و ریاکاری خود احساس گناه می کنید همان کسی باشید که به همسرتان درباره آنچه انجام داده اید خبر می دهد. در غیر این صورت به طور مستقل مطلع خواهد شد و احساس خیانت بیشتری خواهد کرد.
با کمی صبوری و پشت کار بیشتر می توانید مجددا روابط دوستانه و عاشقانه ای را که در ابتدای ازدواج دارا هستید احیا کنید. 

همسر شما هم شکاک است؟

همسر شما هم شکاک است؟
شک از آن موضوعاتی است که در زندگی همه انسان‌ها وجود دارد. اما گاهی می‌تواند دردسرآفرین شود و زندگی را ویران کند مثل زمانی که به همسر خود شک می‌کنید. اگر همسر شکاک دارید یا خودتان شکاک هستید این مطلب را بخوانید.


وقتی افراد همدیگر را دوست دارند به یکدیگر عشق می‌ورزند و به هم اعتماد دارند اما از زمانی که شک ایجاد می‌شود ذره، ذره عشق بین زوجین رو به زوال می‌رود و دو طرف از هم دور می‌شوند.
 
 زندگی با همسر شکاک :
شک از آن موضوعاتی است که در زندگی همه انسان‌ها وجود دارد. اما گاهی می‌تواند دردسرآفرین شود و زندگی را ویران کند مثل زمانی که به همسر خود شک می‌کنید. اگر همسر شکاک دارید یا خودتان شکاک هستید این مطلب را بخوانید.

بی‌گدار به آب نزنید! کنار آمدن با یک همسر شکاک ظرافت‌های خاص خودش را دارد. امکان دارد گاهی که اتاق را ترک می‌کنید سراغ تلفن همراهتان رود و یا وقتی نیستید، دور از چشم‌تان حساب‌های کاریتان را چک کند، و یا وقتی برای یک قرار دوستانه بیرون می‌رود بارها با شما تماس بگیرد و اگر کمی بیش از انتظارش بیرون بمانید، پرس و جوهایش را شروع می‌کند. گاهی احساس می‌کنید که حریم خصوصیتان از بین رفته و مقاومت می‌کنید، مقاومت‌هایی که نتیجه‌شان یا دعواست یا حساسیت بیشتر، اگر شما با چنین فردی زندگی می‌کنید، باید بیشتر از این واکنش‌های ساده مراقب ارتباطا‌تتان باشید. شمایی که با یک همسر همیشه شکاک زیر یک سقف زندگی می‌کنید باید آداب زندگی با این آدم‌ها را بدانید  : و اما

ریشه شک به همسر در کجاست؟
دو محور اصلی و بسیار مهم هر رابطه‌ای به خصوص در زندگی مشترک، اعتماد و احترام است و اگر هر کدام از این دو آسیب ببیند، ممکن است رابطه کاملاً از بین برود. در حقیقت این دو محور خط قرمزهایی هستند که هیچ‌گاه نباید از آنها عبور کرد، شک به همسر از آن چیزهایی است که می‌تواند هم احترام و هم اعتماد را از بین ببرد و به تدریج پناهگاه امن خانه و زندگی مشترک را به جهنم تبدیل کند.
 
 برای جلوگیری از ایجاد شک باید چه اقدامی شود؟
اگر احتمال می‌دهید، یا مواجه شده‌اید با نمونه‌هایی از رفتارهای شکاک بودن همسر خود لازم است که دروغ‌های کوچک را هم نگویید چه همسرتان شکاک باشد و چه نباشد. نخستین قدمی که باید برای زندگی مشترک‌تان بردارید. صادق بودن است. اما منظور از دروغ تنها پنهان کردن موضوعات حیاتی نیست، دروغ‌های کوچک در مورد موضوعات به ظاهر بی‌اهمیت، بیشتر از آنچه که فکر می‌کنید بر رابطه شما و قضاوتی که همسرتان در مورد شما دارد، تأثیر می‌گذارند. پنهان‌کاری‌های کوچک می‌‌تواند آرام آرام همسرتان را نسبت به شما بی‌اعتماد کند و آن‌وقت نسبت به اصلی‌ترین موضوعات زندگی مشترک‌تان هم شک کند. شاید همسر شما به جای لجبازی و بی‌توجهی شما، برای بیرون آمدن از این وضعیت نیاز به کمک داشته باشد.
 
 بگویید قبل از آنکه بپرسد
باور کنید که سکوت موفق‌ترین ازدواج‌ها را هم نابود می‌کند. گاهی برای اینکه سکوت را بشکنید نیاز به اتفاق خاصی ندارید، حرف زدن در مورد موضوعات روزمره، عقاید برنامه‌ها می‌تواند، گفت‌و گوی دو‌نفره‌تان را گرم کند.
وقتی همسرتان ببیند بدون نیاز به کنجکاوی از همه روز شما خبر دارد، دیگر نیازی نمی‌بیند که مخفیانه سر از همه کارهای‌ شما در بیاورد.
 
انبار باروت را منفجر نکنید
اوضاع شما با دیگران فرق می‌کند، همسر شما یک انبار باروت است و برای منفجر شدن تنها به یک جرقه نیاز دارد. پس فرصت را برای منفجر شدنش فراهم نکنید. یادتان نرود که هر اشتباه کوچکی می‌تواند یک ناامنی بزرگ برای او ایجاد کند و همسرتان را به این فکر بیندازد که اگر بیشتر می‌گشتم و اگر بیشتر مراقبش بودم، اینطور نمی‌شد. شاید شما فکر کنید کاری نکرده‌اید اما قبل از آنکه در مورد کارهای‌تان قضاوت کنید باید موضوع را از دریچه نگاه او ببینید.
 
زندگی‌تان را فلج نکنید
شما نمی‌توانید به دلیل حساسیت‌های او از همه زندگی‌تان بگذرید، پیش از آنکه به سوختن و ساختن احتیاج داشته باشید، نیازمند اصول هستید. همسرتان چه بخواهد و چه نخواهد باید بداند چه محدوده‌هایی جای او نیست و در چه مواردی نباید دخالت کند یا حساسیت به خرج دهد. او حق ندارد مدام سرزده به محل کار شما بیایید و به دلیل حساسیت‌های بی‌مورد مثل، زندگی اجتماعی شما را فلج کند.
 
همه‌ گذشته‌تان را رو نکنید
ممکن است وجود یک نامزدی یا ازدواج ناموفق آرام آرام حساسیت او را به شما زیاد کند، چون با گذشت زمان عشق او به شما بیشتر می‌شود و امکان دارد که گاهی احساس خطر کند، که نکند شما را از دست بدهد.
 
از مردهای دیگر تعریف نکنید
هر شوهری هر قدر هم که قدرتمند و توانا باشد، باز هم در مقابل زنی که دوستش دارد، خود را پر از عیب و ناتوان می‌بیند. و همسر شما از این قاعده مستثنی نیست.

و اما زمانی که شک ایجاد می‌شود چه اتفاقی می‌افتد؟
صورت مسئله را پاک نکنید
این روزها وقتی با افراد حرف می‌زنیم، می‌بینیم که ترس و نگرانی پشت اکثر حرف‌ها و رفتارها وجود دارد، در حقیقت از چیزی نگران هستند، اگر این نگرانی‌ها وارد زندگی مشترک شوند، مثلاً یکی از زوجین مدام با خود فکر کند که وقتی همسرش از او دور است، مبادا با کس دیگری حرف بزند، مبادا از کس دیگری خوشش بیایید، در واقع فرد با این رفتارهای می‌خواهد صورت مسئله را پاک کند و به سراغ حل مسئله در درون خودش نرود.

آنها به خودشان شک دارند
در همه ما یک حس مالکیت وجود دارد، در واقع افراد نسبت به هر چیزی که دوست دارند یک حس مالکیت دارند، و این حس ناشی از یک ترس درونی است، ترس از دست دادن، در حقیقت پشت رفتارهای کنترل‌گر و سوءظن‌آمیز، ترس از دست دادن وجود دارد این افراد انگار چیزی را در وجود خود کم دارند و می‌خواهند به نوعی این خلا را پر کنند، در واقع شک آنها به بیرون و طرف مقابلشان نیست، بلکه این شک نسبت به کامل بودن خودشان است.

حریم خصوصی کجاست؟
هر کسی برای خود یک حریم خصوصی دارد که دوست ندارد کسی وارد آن شود. اگر زن و شوهر هم این حریم را رعایت نکنند ممکن است روز به روز از هم دورتر شوند.
به قول جبران خلیل جبران، در کنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیک.

وقتی خودتان مقصر هستید
اگر از همان ابتدای زندگی زناشویی، شروع به کنترل همسرتان کنید، از ترس اینکه مبادا او روزی نسبت به شما غیرمتعهد شود در واقع ناخودآگاه او را به سمت غیرمتعهد شدن سوق می‌دهید.

اگر همیشه ترس از دست دادن همسرتان را دارید یا به همسرتان شک دارید، دو راه بیشتر ندارید یکی اینکه از همان ابتدا در دوران آشنایی آنقدر او را خوب بشناسید تا با توجه به شخصیت او ترس و شک نسبت به او برطرف شود. دوم اینکه آنقدر در رابطه زندگی زناشویی خود عشق و محبت بگذارید که همسرتان نتواند به فرد دیگری توجه کند.

توجه توجه
اگر دچار شک و تردید نسبت به همسر خود شدید و بعد از مدتی متوجه شدید که شک شما اشتباه بوده است، در صورتی که همسرتان متوجه شک شما نشده باشد، بهتر است روی خودتان کار کنید تا کاملاً شک را فراموش کنید و اگر متوجه شک شما شده باشد، باید اول به اشتباه خود اعتراف کنید و از او عذرخواهی کنید بعد به نوعی با رفتارتان (نه کلام) نشان دهید که کاملاً به او اعتماد دارید. بدون قید و شرط به همسرتان محبت کنید و عشق بورزید. چون در این صورت رابطه دلپذیرتر می‌شود و در نتیجه دوباره اعتماد و آرامش به زندگی شما باز می‌گردد.

چگونه به همسرم اعتماد کنم؟

چگونه به همسرم اعتماد کنم؟
برای اینکه بتوانید به همسرتان اعتماد کنید و مطمئن شوید که او به شما وفادار است باید از خودتان شروع کنید.

برای اینکه بتوانید به همسرتان اعتماد کنید و مطمئن شوید که او به شما وفادار است باید از خودتان شروع کنید.آیا شما شرط وفاداری را می‌دانید؟ اگر شما و همسرتان اصول وفاداری را بشناسید دلیلی ندارد که با هراس ازدست دادن، بدبینی و شک و دودلی زندگی کنید.

ازدواج یک تعهد و مسئولیت مهم است. با اینکه هر زن و مردی که تصمیم به شروع زندگی مشترک می‌گیرند مسئولیت و تعهدات زندگی زناشویی را می‌پذیرند اما بازهم نگرانی از وفاداری و پایبندی باعث می‌شود بسیاری از زن و شوهرهای جوان اعتماد کامل به شریک زندگی شان نداشته باشند و زن و مردهای دیگر را تهدیدی علیه زندگی خود بدانند.
 برای اینکه بتوانید به همسرتان اعتماد کنید و مطمئن شوید که او به شما وفادار است باید از خودتان شروع کنید.آیا شما شرط وفاداری را می‌دانید؟ اگر شما و همسرتان اصول وفاداری را بشناسید دلیلی ندارد که با هراس ازدست دادن، بدبینی و شک و دودلی زندگی کنید.

گام اول : از خودتان شروع کنید و اعتماد کنید
زمانی که مسئولیت و تعهد زندگی زناشویی را می‌پذیرید نباید آن را بشکنید.هم شما و هم همسرتان باید شرط وفاداری را به جا بیاورید.
شک و تردید نسبت به همسرتان او را خائن نمی‌کند اما هرچقدر شما به همسرتان بدگمان و ظنین باشید به همان نسبت به رابطه عاطفی‌ای که با او برقرار کرده‌اید آسیب می‌زنید.اگر هر دوی شما حدود و مرزهای رابطه را مشخص کنید و درهمان محدوده گام بردارید به راحتی می‌توانید به یکدیگر اعتماد کنید.وفاداری، اعتماد و باور، شما و همسرتان را در یک زندگی آرام و مطمئن قرار می‌دهد.اگر می‌خواهید زندگی مستحکم و قابل اتکایی داشته باشید خودتان باید آن را اینگونه بسازید.مثلاً اگر در زندگی از حد و مرزهای رابطه فراتر بروید نباید انتظار داشته باشید همسرتان به راحتی از آن بگذرد و شما را ببخشد.رفتار و عملکرد شماست که او را مظنون و مشکوک می‌کند.به همین ترتیب همسرتان نیز نباید از مرزهای مشخص رابطه فراتر برود و اعتماد شما را فروبریزد.

گام دوم : بپذیرید که دیگر تنها نیستید
شما یک زوج هستید و نسبت به شریک زندگی تان مسئولیت و تعهداتی دارید حتی اگر بخشی از این تعهدات را خوشایند ندانید.اگر می‌خواهید فردیت و خودمختاری تان را به همسرتان اثبات کنید شک نکنید که نمی‌توانید این رابطه را ادامه بدهید.به همسرتان عشق بورزید و از او عشق را طلب کنید.در یک رابطه سالم زناشویی شما باید عشق را از همسرتان بگیرید.اگر در این رابطه سالم عاشقانه قرار دارید دیگر نباید نگران بی وفایی‌های همسرتان باشید زیرا او در اختیار شما است.یاد بگیرید که برای زندگی زناشویی تان باید بخشی از نیازهای خودخواهانه تان را کنار بگذارید.

گام سوم : مرموز نباشید
همیشه پاسخگو و در دسترس باشید.این مسئله هرگز هویت و آزادی عمل را از شما نمی‌گیرد بلکه راه را برای آزادانه عمل کردن باز می‌گذارد. مکالمات تلفنی پنهانی؛روابط اینترنتی پنهانی؛دوستان پنهانی؛حساب‌های بانکی پنهانی و هرنوع رفتار دیگری که برای همسرتان سوتفاهم ایجاد می‌کند را کنار بگذارید.هرچقدر درستکارتر باشید رفتارهای مرموز و شک برانگیز کمتری خواهید داشت.مطمئن باشید در یک رابطه نزدیک زناشویی نمی‌توانید رفتارهای پنهانی طولانی داشته باشید.یک روز همسرتان ممکن است پیامکی را بخواند و یا از شما بپرسد که چرا دیر به خانه آمده‌اید و شما مجبور به پاسخگویی هستید.هرچقدر صادق‌تر باشید همسرتان اعتماد بیشتری به شما خواهد داشت و از طرفی خودتان نیز نگران رفتارها و افکار پنهانی همسرتان نخواهید بود.

گام چهارم : همسرتان را کنترل نکنید
بیش از اندازه کنجکاوی کردن و نگران بودن نشانه تعهد و مسئولیت شما نسبت به همسرتان نیست.همین که مدام از همسرتان بپرسید کجا بودی؟ چی پوشیدی؟ چی خوردی و چرا دیرآمدی زنگ خطری برای رابطه شماست.بین رفتارهایی که نشان دهنده کنترل بیش از اندازه همسرتان است و رفتارهایی که نشانه توجه و حمایت است تفاوت قایل شوید.طوری رفتار کنید که همسرتان احساس نکند شما او را تحت سلطه خود گرفته‌اید.

گام پنجم : با همسرتان صمیمی باشید
اگر راه محبت و عشق ورزیدن به همسرتان را بلد نباشید همیشه نگران خواهید بود چون شما خوب می‌دانید او از چشمه محبت شما سیراب نمی‌شود.پس اگر راه ابراز علاقه و محبت را بلد نیستید سعی کنید آن را بیاموزید. توجه به ظاهر، جملات عاشقانه و به آغوش کشیدن را بیاموزید تا اعتماد بیشتری به رابطه زناشویی تان پیدا کنید.

گام ششم : بی‌دلیل همسرتان را متهم نکنید
او را امتحان نکنید و در موقعیت‌هایی قرار ندهید که او مجبور باشد از یک امتحان سخت بیرون بیاید.یک مثال ساده‌ای که این روزها بسیار شایع شده است فرستادن پیامک ناشناس و یا با یک شناسه ناشناس ایمیل زدن و مکالمه کردن در اینترنت است.چرا می‌خواهید همسرتان را با این روش‌ها امتحان کنید؟ اگر او از این آزمایش سربلند بیرون نیاید در واقع این شما هستید که بازنده می‌شوید.آزمون وفاداری در طی سالیان دراز زندگی و در مراحل مختلف به وضوح از شما و همسرتان گرفته می‌شود.

گام هفتم : بهانه به دست همسرتان ندهید
نوع رفتار و منش شما می‌تواند همسرتان را ظنین کند.نوع آرایش، نوع پوشش؛ نوع برخورد شما با جنس مخالف و حتی افکار و ایده‌هایی که درباره روابط زن و مرد دارید می‌تواند باعث نگرانی و شک و دودلی همسرتان بشود.اینکه به همسرتان نشان بدهید چقدر باورهای اخلاقی دارید و به آنها پایبند هستید به او ثابت می‌کند که شما همسری وفادار هستید و خواهید بود.به همین ترتیب پایبندی‌های اخلاقی همسرتان را باور کنید و به او اعتماد کنید که مطابق با باورهای اخلاقیش رفتار خواهد کرد.

گام هشتم : همیشه در کنار همسرتان باشید
اگر اعتماد همسرتان را می‌خواهید باید سعی کنید در موقعیت‌های مختلف او را همراهی کنید.به نیازها و خواسته‌هایش توجه کنید و گام‌هایتان را با او هماهنگ کنید.طوری زندگی کنید که همسرتان در کنار شما هیچ خلا و کمبودی را احساس نکند.همینطور از او بخواهید نیازها و خواسته‌های شما را جدی بگیرد.

اگر سبک خاصی از زندگی را دوست دارید و یا همسرتان دوست دارد باید آن را به یکدیگر بیاموزید.البته نیازها و خواسته‌های شما و همسرتان باید متناسب با توانایی‌هایتان باشد.مثلاً شما می‌توانید از همسرتان بخواهید تا یک نوع لباس خاص را بپوشد تا زیباتر باشد و یا یک نوع رفتار معقول و متناسب داشته باشد اما شما نمی‌توانید از او بخواهید تا از آنچه هست زیباتر شود و یا به یک رفتار افراطی که فقط مطلوب شماست تن بدهد برای اینکه شما آن را می‌پسندید.

گام نهم : حد و مرزهای معقول و منطقی داشته باشید
شما و همسرتان برای اینکه وفاداری‌تان را به یکدیگرثابت کنید نیاز دارید تا در محدوده مجاز زندگی زناشویی حرکت کنید.این حد و مرزها باید قواعد اخلاقی معقول و منطقی درستی باشند.شما نمی‌توانید قوانین نامعقولی مثل اینکه همسرتان اصلا کار نکند، بدون شما از خانه خارج نشود، با هیچ زن یا مردی گفتگو نکند مگر در حضور شما و...را قانون‌های اخلاقی خانواده بگذارید زیرا این حدومرزها انسانی نیستند و اصلا باعث اعتماد و پایبندی بیشتر در زندگی نمی‌شوند و چه بسا مشکلات دیگری در زندگی ایجاد کنند.آنچه شما به عنوان قواعد اخلاقی خانواده تعیین می‌کنید باید با تایید و تصدیق همسرتان باشد و او نیز همانند شما به آنها اعتقاد داشته باشد.

گام دهم : به خانه اهمیت بدهید
مطالعات نشان می‌دهند که بسیاری از مردانی که به همسرانشان خیانت می‌کنند کسانی هستند که تا دیر وقت کار می‌کنند یا بیش از اندازه با دوستانشان معاشرت می‌کنند.زنان نیز معمولاً از اینکه همسرانشان تا دیروقت کار می‌کنند و یا بی توجه به خانواده تفریح‌های مجردی دارند گله و شکایت می‌کنند.تا آنجه که می‌توانید عوامل و رفتارهایی که شما و صداقتتان را زیرسوال می‌برد را کم کنید و تمام تلاشتان را بکنید تا همسرتان اعتماد و وفاداری را احساس کند.

چه کنیم تا همسرمان به ما اعتماد داشته باشد؟

چه کنیم تا همسرمان به ما اعتماد داشته باشد؟
اگر دوست ندارید چند ماه یا چند سال دیگر این رفتار را تجربه کنید، بهتر است قانون های اعتماد به یکدیگر را بشناسید و برای عملی کردن آن و ریشه کن کردن سایه شک در زندگی مشترک تان دست به کار شوید.


بوق ممتد تلفنی که بی جواب می ماند...تاخیری چند ساعتی در رسیدن به خانه از محل کار... صدای ناشناسی پشت تلفن و ... همین ها کافی است تا با یک تلنگری ساده شروع یک دعوای تمام عیار زناشویی باشد.
مشکلات درست در همین لحظه شروع می شود و با همین تلفن بی جواب ساده، ممکن است همسرتان اعتماد چند ساله اش را به شما از دست بدهد اما اگر کمی به گذشته برگردید و نگاهی به اصول اعتماد سازی در زندگی مشترک بیندازید، می بینید که همه چیز از اینجا شروع نشده است.

ممکن است همه رفتارهایی که پیش از این به نظرتان ساده و بی اهمیت می رسیدند، امروز به جان زندگی تان افتاده باشند و از همسر آرام و منطقی شما، فردی شکاک ساخته باشد. حال بر اساس این نکته که همیشه گفته می شود، پیشگیری بهتر از درمان است، اگر دوست ندارید چند ماه یا چند سال دیگر این رفتار را تجربه کنید، بهتر است قانون های اعتماد به یکدیگر را بشناسید و برای عملی کردن آن و ریشه کن کردن سایه شک در زندگی مشترک تان دست به کار شوید.

در ادامه با ما همراه باشید تا این نکات را برای شما بازگو کنیم.

وعده های کوچک را جدی بگیرید
برای این کـه همسرتان به شما اعتماد داشته باشد نباید کار خارق العاده ای انجام دهید. نخستین و مهم ترین قدم این است که همیشه و در همه چیز، حتی مواردی که به نظرتان کوچک و بی اهمیت می رسد، قابل اعتماد باشید. حتی اگر هیچ وقت پیمان شکنی بزرگی نکنید و همیشه با همسرتان صادق باشید، جدی نگرفتن این موارد کوچک می تواند بیش از هر چیز دیگری اعتماد او نسبت به شما را از بین ببرد. یادتان نرود، از خرید یک پاکت میوه تا برنامه ریزی سفر یا تعهدهای بزرگ تر و جدی تر زندگی، هرچیزی را که به همسرتان وعده می دهید باید عملی کنید.

لازم نیست حتی به خواسته های غیرمنطقی که او مطرح می کند جواب مثبت دهید. سعی کنید تنها چیزهایی را بپذیرید که توان انجام دادن آن را دارید و هرگز برای دل خوش کردن و شاد کردن همسرتان، قولی ندهید که نمی توانید انجام دهید.

رازهای همسرتان را فاش نکنید
اعتماد همسرتان را از دست ندهید و رازهایش را به یک موضوع عمومی تبدیل نکنید. برای سرپیچی از این اصل هیچ استثنایی وجود ندارد و شما نمی توانید به بهانه عصبانیت یا دعواهای زناشویی، رازهای همسرتان را فاش کنید. این یک اصل تغییر ناپذیر است که اعتمادی که از بین می رود، به همین سادگی ها تجدید نمی شود.

اعتماد متقابل را فراموش نکنید
چرا فکر می کنید که همسرتان باید به شما اعتماد کند و هیچ رازی در مقابل شما نداشته باشد، درحالی که خودتان نمی‌توانید به او اعتماد کرده و حقایق زندگی تان را برایش بیان کنید. شاید در آغاز برای شما که همیشه زندگی تان را در دل تان نگه داشته اید سخت باشد اما اگر اعتماد همسرتان برای تان اهمیت دارد، باید رازهای تان را برایش فاش کنید و از احساساتی که هر روز و هر لحظه دارید برایش صحبت کنید.

هرگز به بهانه این که بعضی موضوعات جزو قلمرو شخصی تان است یا این که گفتن آن ارزشی ندارد، او را از جریان زندگی تان بی خبر نگذارید زیرا در صورت با خبر شدن از همان اتفاق ساده، ممکن است به شما شک کند و گمان کند که در زندگی شما اتفاقات مهم تری هم وجود دارند که او از آن بی خبر است.

توازن داشته باشید
در نظر گرفتن منافع خود و بی توجهی به خواست طرف مقابل و آنچه به نفع رابطه شماست، خیلی زود اعتماد همسرتان را از بین خواهد برد.

اگر برای ساختن یک اعتماد همیشگی جدی هستید، پس این نکته را هم نادیده نگیرید. سعی کنید در زمان انتخاب و تصمیم گیری، چیزی را انتخاب کنید که به نفع همسرتان و زندگی مشترک تان باشد.

مسلم است که همیشه نباید منافع خودتان را نادیده بگیرید و خواسته های خودتان را قربانی این اعتماد سازی کنید. شما باید بتوانید توازنی میان این 2 ایجاد کنید. منظور از توازن این نیست که یک بار همه چیز به نفع شما و یک بار همه چیز به نفع همسرتان باشد بلکه شما باید در مجموع تصمیماتی را بگیرید که به صلاح هر دو شما و زندگی مشترک تان باشد.

برای با هم بودن وقت بگذارید
این که شما باید در طول روز به همسرتان پیامک یا ایمیل بزنید و نشان دهید که نگران یا دلتنگ یکدیگر هستید، یک موضوع حذف نشدنی است اما گذشته از این، شما باید به صورت رو در رو هم با هم وقت بگذرانید.

گرفتاری یا خستگی را بهانه نکنید. هر هفته با هم بیرون بروید، سعی کنید که هر روز با هم غذا بخورید، یک فیلم یا یک برنامه تلویزیونی را با هم ببینید یا این که در مورد موضوعات ساده روزمره با هم گفت و گو کنید.

این که شما نقش پررنگی در زندگی روزانه هم بازی کنید، یکی از اصول مهم برای ساختن اعتماد است. حضور مداوم شما به همسرتان این حس را می دهد که از همه لحظات زندگی شما با خبر بوده و بر همه چیز مسلط است.

عذر خواهی کنید، تکرار نکنید
هنگامی که اشتباهی از شما سر می زند عذر خواهی کنید. هیچ چیز بیشتر از اشتباهات شما نمی تواند اعتماد همسرتان را از بین ببرد.

از گفتن این جمله نترسید و به خاطر غرورتان همه چیز را خراب نکنید. البته مهم تر از این عذر خواهی اولیه، نشان دادن حس پشیمانی در رفتارهای شماست.

اگر با همسرتان بلند حرف زده اید یا این که رفتاری کرده اید که او را آزار داده، تکرار آن اتفاق می تواند همه چیز را بدتر کند و باعث شود که همسرتان ارزشی برای این عذر خواهی های کلامی هم قائل نشود.

برای اعتماد سرمایه گذاری کنید
هر فرد در یک رابطه، به یک سرمایه گذاری برای ایجاد اعتماد در رابطه نیاز دارد.

سعی نکنید مدام از همسرتان انتظار داشته باشید، او را کنترل کنید و بالای زندگی مشترک تان بایستید و همه چیز را کنترل کنید.

در زندگی مشترک تان موقعیتی برابر با همسرتان برقرار کنید و به او اطمینان دهید که خواسته ها و انتظاراتش به اندازه خواسته های شما اهمیت دارد.

اگر شما دوست دارید در مورد تصمیمات مهم زندگی او اظهار نظر کنید باید به او هم حق دهید که در مورد شیوه زندگی تان نظر دهد و انتظار تغییراتی را داشته باشد، حریم خصوصی او را بپذیرید و سعی نکنید به بهانه عشق مدام از او باج بگیرید و برای زندگی اش حد و مرز تعیین کنید.

چک نکنید
اعتماد را به زور نمی توان به دست آورد. اگر همسرتان در شما این حس را ایجاد کرده است، پس دیگر نیازی به چک کردن مدام او ندارید. شما می توانید با ذکاوت زندگی مشترک تان را زیر نظر بگیرید اما حق ندارید به بهانه به روز کردن اعتمادتان، مدام در تعقیب و گریز باشید و به عرصه خصوصی زندگی او مثل تلفن همراه یا صندوق ایمیلش سر بزنید. از طرف دیگر نباید به او این حس را بدهید که مدام تحت نظر است.

اگر شما به همسرتان و زندگی مشترک تان اعتماد دارید، پس دیگر مشکلی باقی نمی ماند و اگر احساس می کنید که دور از چشم شما اتفاقاتی در حال انجام است، بهتر است مفصل و شفاف با هم صحبت کنید و تصمیمی جدی برای ادامه زندگی‌تان بگیرید.

از متخصص کمک بگیرید
اگر شما برای ساختن اعتماد در زندگی مشترک تان هر راهی را رفته اید و به تمامی موارد گفته شده هم توجه کرده اید اما پاسخی نگرفته اید، باید راه دیگری را بروید. درصورتی که همسر شما با مشکل جدی در اعتماد کردن به اطرافیانش و به ویژه شما رو به روست، بدانید که واکنش های شما یا تلاش برای متعهد بودن و جلب اعتمادش موثر نخواهد بود.

اگر شما واقعا نسبت به رفتارهای تان و کارنامه اعمال تان در این زندگی اعتماد دارید اما همسرتان باز هم نمی تواند به شما اعتماد کند، بهتر است برای نجات زندگی تان از یک متخصص کمک بگیرید.

خانمها بخوانند!!!

خانمها بخوانند!!!
فراموش نکنیم مردان ما با تمام بزرگی و قدرت کاری و مدیریت شان گاهی مانند کودکان از علل نارضایتی خود بی اطلاع هستند ....

cveta-685.gif
پرخاشگری و برخورد تند همسرمان لزوما به دلیل دیدگاه مرد سالارانه او نیست . ممکن است رفتار ما به گونه ای باشد که او را تحریک و ناراضی کند .فراموش نکنیم مردان ما با تمام بزرگی و قدرت کاری و مدیریت شان گاهی مانند کودکان از علل نارضایتی خود بی اطلاع اند . و به یاد داشته باشیم خشونت و تند خویی را نمی توان با خشونت و تند خویی برطرف کرد .
رعایت توصیه های زیر بسیار ساده است :

1 - در کلیه موارد معیشت اعم از تملک، درآمد و … از کلمه " ما " استفاده نمایید نه "من" و "تو" ؛ زیرا پس از عقد، زندگی مشترک شروع شده و دیگر من و تو مطرح نیست.
 
 
2 - در مقابل همسر خود هرچند حق با شما باشد، لجبازی و اصرار نکنید و از مخالفت و مشاجره با همسر خود بپرهیزید؛ زیرا محبت را از بین می‌برد.
 
3 - همسر خود را به خصوص در مقابل بستگانش تحقیر نکنید و از تعریف و تمجید بستگان خود در مقابل آنان پرهیز نمایید.

4 -  چنانچه کمک‎هایی را از طرف بستگان شما به همسرتان شده، آنها را به رخ او نکشید.

5 - با دوستان وآشنایان همسرتان در معاشرتها بیش از حد معمول گرم نگیرید.

6 - همسر خود را در معاشرت با اقوامش محدود نکنید.

7 - در رفت و آمد و معاشرت با بستگان همسر خود پیش قدم باشید.

8 - به بستگان نزدیک همسر خود ( مادر شوهر و …) بیش از خویشاوندان دیگر احترام بگذارید.

9 - زحماتی که برای پذیرایی خویشاوندان همسر خود متحمل شده اید به رخ وی نکشید.

10 - چنانچه درآمدی دارید و برای زندگی هزینه می‎کنید، آن را بازگو نکنید و درمصرف آن طبل جداگانه نزنید.

11 - از مردان نزد همسرتان تمجید نکنید، هیچ مردی را بر همسرتان ترجیح ندهید و در گفتار این موضوع را رعایت کنید؛ زیرا هر فردی توانمندی‎های خاص خود را دارد.

12 -  برای انجام درخواست‎های خود با همسرتان با خشونت و آمرانه برخورد ننمایید.

13 - برای برآوردن نیازمندی‎های خود از نظر مادی و غیرمادی امکانات همسرتان را در نظر بگیرید و او را تحت فشار قرار ندهید.

14 - خود را برای همسرتان بیارایید و بهترین و تمیزترین لباس را در مقابل وی بپوشید.

15 - در مقابل همسر خود با حالت افسرده و اخمو حاضر نشوید؛ او را در موقع ورود به خانه با لبخند و شاد و خندان استقبال کنید.

16 - پس از مراجعت همسر خود به خانه، کارهای خود را حتی الامکان کنار بگذارید و در حضور او بنشینید و با سخنان خوشایند و گرمی از او پذیرایی کنید.

17 - در مواقعی که همسرتان از نظر روحی آماده نیست، درخواست‎های خود را مطرح نکنید.

18 - در موقع خروج از خانه او را بدرقه کرده و با گرمی از او خداحافظی کنید.

چگونه همسرمان را ترغیب به شروع رابطه جنسی کنیم؟

چگونه همسرمان را ترغیب به شروع رابطه جنسی کنیم؟
در حقیقت بسیاری از مردها معتقدند هیچ وقت نفهمیده‌اند چرا بعضی از زنها هرگز به هنگام احساس نیاز به روابط زناشویی و شوق در تحریک جنسی و شهوت، از آنها تقاضای رابطه جنسی نمی کنند
                     [تصویر: 40249938763659443916.gif]

بسیاری از مردها معتقدند هر قدر هم که از شروع زندگی مشترک با همسرشان زمان گذشته باشد، خوب است برای استحکام بیشتر بخشی غیر قابل انکار از بنیانهای زناشویی، زنها شروع کننده  و پیشنهاد دهنده یک رابطه شوند. مشاوران خانواده معتقدند این تفکر درست است زیرا اگرچه اغلب مردها، از پیشقدم شدن برای رابطه جنسی هیچ ابایی ندارند ولی همه آنها دوست دارند که گاهی هم زن اولین قدم را برای شروع بردارد.

در حقیقت بسیاری از مردها معتقدند هیچ وقت نفهمیده‌اند چرا بعضی از زنها هرگز به هنگام احساس نیاز به روابط زناشویی و شوق در تحریک جنسی و شهوت، از آنها تقاضای رابطه جنسی نمی کنند!
.برای خودداری زنها در ابراز تمایل و اقدام برای رابطه زناشویی دلایل متعددی وجود دارد که در اینجا شایعترین آنها را مورد بررسی قرار می دهیم. شما با به کار گیری چند نکته ساده می توانید بر این اشتباه همسرتان فایق آمده و او را علاقه‌مند کنید که حداقل گاهی در پیشهاد رابطه زناشویی با شما پیش قدم شود.

اغلب زنها احساس می کنند که اجباری برای شروع رابطه زناشویی ندارند.
آنها می دانند که مرد هر وقت بخواهد تقاضای خود را مطرح می کند و آنها خواسته مرد را برآورده خواهند کرد. وقتی که همیشه شما درخواست کننده باشید، دیگر زن اجباری برای خودش در این کار نخواهد دید و احساس میکند که هرگز مجبور به شروع رابطه نخواهد بود.
برای حل این مشکل باید گاهی خویشتندار باشید تا ارزش شما مشخص شود! اگر قبلا" در هفته چند بار رابطه زناشویی داشته اید حالا زن در همین فاصله زمانی منتظر شماست. گاهی صبر کنید که او درخواست بدهد .

 در برخی از جوامع این تصور وجود دارد که زنها نباید شروع کننده رابطه جنسی باشند.
برخی فکر می کنند درخواست رابطه جنسی از جانب زن پدیده ای زشت محسوب شده و همه از آن رویگردانند. در چنین شرایط فرهنگی، زن میپندارد که در صورت پیشقدم شدن برای شروع رابطه، از جانب مرد متهم به فساد شده و ممکن است از سوی او رانده شود. باید ریشه چنین تفکری را در ذهن او بخشکانید. فقط کافی است توضیح دهید که چگونه و با انجام چه کارهایی توسط وی، تحریک می شوید و به او بگویید چون شما زن و شوهرید و درخواست شروع رابطه توسط او به هیچ وجه عیبی ندارد.

منتظر برداشتن اولین قدم از سوی همسرتان باشید و او را بخوبی در مورد رفتاری که انجام می دهد راهنمایی کنید. وقتی او نشانه های لذت را در وجود شما ببیند و مورد تشویق قرار گیرد، کلیه افکار  قبلی را بدست فراموشی خواهد سپرد.

گاهی ممکن است زن سرحال نبوده و بی حوصله و خسته باشد .
کاهش میل جنسی در زن یا عدم جذابیت مرد برای او، همه می توانند باعث شوند تا زن به بهانه های گوناگون مثل سردرد یا احساس کسالت از انجام عمل جنسی سرباز زند. بی میلی جنسی در زن مشکلترین و سخت ترین موضوعی است که شما با آن مواجه میشوید. ابتدا باید مشخص کنید که علت بی علاقگی زن به رابطه زناشویی چیست، سپس درصدد رفع علت آن برآیید. اگر به مرور زمان و بتدریج علاقه او نسبت به شما کم شده باشد، باید علت آنرا دقیقا" بررسی نموده و موقعیت خود را تثبیت کنید.

اگر رابطه جنسی برای شما عادی شده،سعی کنید تا روش  خود را عوض کنید و جذابیت بیشتری به آن بدهید. بزودی خواهید دید که تمایل همسرتان برای رابطه با شما بالا خواهد گرفت.
درصورتیکه شما جذابیت سابق خود را برای او از دست داده و برایش عادی شده اید، باید مجددا" به حال و هوای گذشته برگردید و مجددا" صفات جذاب و مورد علاقه او و خواسته هایش را در خود زنده کنید.به این ترتیب خیلی زود آتش عشق و علاقه او نسبت به شما دوباره شعله ور خواهد شد.
با کمی صبر و پشتکار و به کار گیری نکات بالا شما میتوانید حتی خجالتی ترین زنها را هم وادار کنید تا در برخورد باشما برای شروع رابطه جنسی پیش قدم باشند.

چرا همسرتان از رابطه جنسی با شما امتناع می کند؟

چرا همسرتان از رابطه جنسی با شما امتناع می کند؟
اگر تازه ازدواج کرده اید و همسرتان ، تقاضای شما را که به طبقه بالا بیاید و شب را با شما باشد رد می کند، سعی دارد به شما بگوید که هنوز آماده نیست تا با شما به خلوت بیاید.




دراینجا چند دلیل  شایع که مردان به رابطه جنسی "نه" می گویند را بیان می کنیم و می گوییم که چگونه می توانید این حالت آنها را برگردانید تا به رابطه جنسی "بله" بگویند.

1 - از افسردگی رنج می برد
به گفته دیوید مکنزی درمانگر رابطه جنسی، افسردگی شدید یکی از عوامل شایع ناتوانی جنسی در آقایان است. مردان در تمام سنین، حتی در نوجوانی، ممکن است هنگام دست و پنجه نرم کردن با این اختلال روحی ، کاهش توانایی جنسی را داشته باشند.

راه حل : 
کاری که باید انجام دهید، به یاد داشته باشید که افسردگی شدید یک بیماری جسمی است نه یک ضعف شخصیتی. منابع اینترنتی فراوان و قابل دسترسی وجود دارد که  که به شما و مردتان کمک می کند تا درک بهتری از افسردگی داشته باشید و بدانید که چگونه افسردگی در رابطه تان اثر می گذارد. کلید این مرحله صبر است، مخصوصا در طول مدت درمان، زیرا که  داروهای ضد افسردگی بسیار موثرند ولی باعث کاهش میل جنسی می شوند. اگر مردتان متوجه شده باشد که درمانش شدیدا در میل جنسی اش تاثیر منفی گذاشته و تداخل ایجاد می کند شاید مایل باشد که با پزشک صحبت کند.

2 - میزان هورمون تستوسترون مردتان پایین است
به گفته مکنزی هنگامی که آقایان سن 40سالگی را رد می کنند، از میزان هورمون تستوسترون بدن شان کاسته می شود. اگر این کاهش هورمونی به دفعات رخ دهد کم کم از میزان این هورمون کاسته شده و این مرد قدرت لازم برای انجام عمل جنسی را از دست می دهد. گاهی اوقات در بدن آقایان  افت میزان این هورمون خیلی سریع رخ می دهد. این موقعیت را اندروپاز می نامند و با علائمی نظیر از دست دادن انرژی، افسردگی و ناتوانی جنسی  همراه است.

راه حل :
کاری که باید انجام دهید، کم شدن میزان هورمون تستوسترون ، یک وضعیت خاص جسمی است و توسط دکتر قابل درمان است. اگر به وضعیت همسرتان مشکوک شدید که در حال تجربه کردن حالت اندروپاز و افت هورمون تستوسترون است و علائم مشابه را دارد، به او پیشنهاد بدهید که نزد دکتر رفته و آزمایش تستوسترون بدهد تا معلوم شود آیا کاهش میل جنسی اش به این دلیل است یا خیر.

3 - مردتان با انجام عمل جنسی مشکل دارد
به گفته مکنزی موضوع اختلال در حالت نعوظ و انزال زودرس در آقایان از مشکلات شایع است و مردی که این مشکلات را تجربه کرده از برقراری ارتباط جنسی مجدد خودداری می کند و ترس از این دارد که زن مقابلش را از خودش ناامید کند و زن فکرکند که او مردانگی ندارد
به گفته دیوید 28 ساله و موزیسین، این موضوع برای یک مرد خیلی سخت است که نتواند عمل جنسی را در رختخواب خوب انجام دهد و از اعتماد به نفس اش می کاهد. پسرها در طول رشدشان دائم از بازیگر شدن و عمل جنسی را خوب انجام دادن با یکدیگر صحبت می کنند. این بخشی از شخصیت پسرهاست.

راه حل :
کاری که باید انجام دهید، به گفته مکنزی مطرح کردن این موضوع با زن مقابلتان خیلی سخت است ولی سعی کنید آنرا مطرح کنید. اگر این مشکل حل نشود باعث رنجش دو طرف شده و رابطه ی آنها به شکست منجر می شود.
به گفته دیوید به این موضوع با دلپذیری نزدیک شوید. مثلا به مردتان بگویید " می دونی که دوستت دارم دیگه مهم نیست که چی پیش میاد." از این موضوع برای مردتان یک غول نسازید که اگر درست انجام نشود روی علاقه تان نسبت به او تاثیر می گذارد و دیگر مایل به ارتباط با او نیستید.

4 - مردتان درباره شغلش نگرانی های کاری دارد
نگرانی و استرس درباره مسایل کاری، باعث از بین رفتن میل جنسی شده و مخصوصا که آنها مایل باشند بر اساس ارزش کاری که انجام می دهند، موفقیت مساوی به دست آورند. به گفته دیوید " این حالت وقتی است که من احساس می کنم هیچ جا دلم نمی خواهد بروم و میل دارم که سرم را بیخودی با کارم گرم کنم و به یک مکان منفی رفته و چنبره می زنم و به رابطه  جنسی "نه" می گویم."

راه حل :
کاری که باید انجام دهید، درباره این موضوع خارج از اتاق خواب بحث کنید. به گفته دیوید درست قبل از خواب زمان مناسبی نیست که بخواهید خودتان را درگیر یک گفتگوی این چنینی بکنید و غرق در این مسائل شوید. در عوض متقابلا تصمیم بگیرید که درباره مسائل کاری او واینکه چه اتفاقاتی در زندگی کاریش می افتد در یک زمان مناسب با هم صحبت می کنید. از او بپرسید آیا در این زمانهای پر استرس او می توانید کاری برایش انجام دهید تا به او آرامش دهد. ولی حتما او را روشن کنید که مسائل کاری اش به روابط تان لطمه وارد می کند.

5 - مردتان کاملا بی رمق است
اگر مردتان بگوید که آنقدر خسته است که نمی تواند آخر شب به خلوت بیاید،  واقعا بی رمق است. دیوید می گوید: " اگر کمی خسته باشم، معمولا بخاطر این کار بیدار می مانم. ولی زمانهایی هم هست که آنقدر خسته ام که با مرده فرقی ندارم و نمی توانم به خلوت بروم."

راه حل :
کاری که باید انجام دهید، این مسئله را به خود نگیرید. به گفته مکنزی 98 درصد از مردانی که  وی بررسی کرده است، گفته اند که عدم علاقه به برقراری رابطه جنسی ربطی به همسرشان ندارد.
پی.جی با این موضوع موافق است." این موضوع که ممکن است همسرم آن را به خود بگیرد واقعا ناراحت کننده است، و من از اینکه خیلی خسته ام که نمی توانم به خلوت بروم احساس گناه می کنم. به جای آنکه شلوغ کنید و درگیری به راه بیاندازید، موقعیت را برای گفتگویی دوستانه آماده کنید و از مردتان بخواهید درباره آنچه در زندگی روزانه اش درحال رخ دادن است که باعث خستگی او و بی میلی اش به رابطه جنسی شده است، صحبت کند. ولی اگر این بی میلی او بیش از 6 هفته طول کشید، زمانش رسیده که به یک درمانگر یا دکتر متخصص مراجعه کنید.

6 - خیلی شتابزده رفتار نکنید
اگر تازه ازدواج کرده اید و همسرتان ، تقاضای شما را که به طبقه بالا بیاید و شب را با شما باشد رد می کند، سعی دارد به شما بگوید که هنوز آماده نیست تا با شما به خلوت بیاید.
پی.جی 29 ساله تولید کننده برنامه های اینترنتی می گوید: " مسائل عاطفی فراوانی وجود دارد که با همخوابگی دخیل است. چگونه می توانید با کسی که مدت کمی او را می شناسید رابطه تماسی اینقدر نزدیک برقرار کنید؟"

راه حل :
کاری که باید انجام دهید، سرعت رفتارتان را پایین بیاورید. این موضوع ممکن است علامتی باشد که آن مرد قبل از رابطه جنسی می خواهد به او زمان بدهید تا شما را بهتر بشناسد. پس از این تقاضای دعوت صرف نظر کنید و به یاد داشته باشید " ما مردها سوای دوست داشتن رابطه جنسی، در ورای آن نیز مسائل عاطفی را دنبال می کنیم."

دلایل تنوع‌ طلبی جنسی در زنان چیست؟

5 اشتباه شایع آرایشی که پیرتان می کند


ایمان نژاد با اشاره به این که در زمانه کنونی محرک ها بر تنوع طلبی زنان نیز افزوده است و در مواردی شاهد روابط بین زنان با پسران یا مردان متاهل هستیم، می گوید: تنوع طلبی در زنان برخلاف مردان ریشه در نارضایتی جنسی نداشته و اغلب نوعی کمبود یا خلأ عاطفی است که موجب گرایش این جنس به برقراری روابط عاطفی و سپس رابطه جنسی نامشروع می شود.

او می گوید: معمولا زنان در این گونه روابط آسیب پذیرترند؛ چرا که ممکن است مرد فقط از روی هوس با زنی رابطه برقرار کند، اما قلب و احساسش درگیر آن زن نشود، به همین دلیل در صورت دوری آسیب کمتری می بیند و براحتی هم می تواند رابطه پنهانی را خاتمه بدهد، ولی این تنوع طلبی در زنان مخرب و خانمانسوز است، چراکه نگرش زن به مسائل جنسی بر اساس عواطف او شکل می گیرد و زنان براحتی مردان نمی توانند صورت مساله را پاک کرده و ذهن را از درگیری عاطفی تخلیه کنند؛ بنابراین زنان در گروه جنس آسیب پذیر قرار خواهند گرفت.

ایمان نژاد می افزاید: تنها چیزی که می توان با اطمینان کامل بیان کرد این است که همه زنان تشنه تعریف، تمجید و محبت هستند و نداشتن یک رابطه گرم و صمیمانه با همسر می تواند عطش عاطفی را برانگیخته و موجب شکل گیری حس تنوع طلبی عاطفی در آنان شود. این روان شناس تاکید می کند: یکی از علل کمبود محبت در زن می تواند به دلیل اختلالات جنسی همسرش باشد که به مرور زمان برای برخی مردان به وجود می آید و سبب کمرنگ شدن محبت و صمیمیت مرد به همسرش می شود.
 
تنوع طلبی جنسی قابل توجیه نیست
بدون شک داشتن حس تنوع طلبی جنسی در زندگی مشترک به هیچ وجه توجیه پذیر نبوده و با توجه به این که هیچ مرد یا زنی نمی تواند ادعا کند که در زندگی خود دست کم به لحاظ ظاهری با فردی بهتر، زیباتر یا جذاب تر از شریک زندگی اش مواجه نخواهد شد، باید این حس را تحت​ کنترل درآورد.

ایمان نژاد می گوید: شناخت صحیح و انتخاب درست افراد قبل از ازدواج یکی از ملاک هایی است که موجب می شود هیچ گاه زوجین در زندگی مشترک خویش دچار اشتباه نشوند. او بیان می کند: باید افراد متوجه باشند که شیطنت ها، دوست بازی ها، برقراری روابط باز با جنس مخالف، استقبال از راهیابی به سایت های مستهجن اینترنتی و هیجان در تماشای برنامه های محرک ماهواره ای همه به نوعی نشان دهنده تنوع طلبی بالای فرد است که اتفاقا بعد از ازدواج بدتر هم می شود.

به گفته او، بهترین راه حل این است که علت تنوع طلبی زوج یا زوجه توسط روان شناس خبره و کارآمد مشخص شود. شاید نوعی اختلال شخصیتی، ناتوانی یا نارضایتی جنسی، خلأ عاطفی و... باشد که فرد را به زندگی بی وفا و درگیر روابط چندگانه می کند.

در پایان نکته ای که باید بر آن تاکید کرد: این است که اختلالات جنسی هم مانند بیماری های دیگر جسمی و روانی بشر باید درمان شود. شرم و خجالت بیش از حد در این باره آسیب های جبران ناپذیری به زندگی زناشویی وارد می کند و باید مشاوره و درمان های مشکلات جنسی را در زندگی زناشویی جدی تر گرفت.

دلایل تنوع‌ طلبی جنسی بین همسران چیست؟

دلایل تنوع‌ طلبی جنسی بین همسران چیست؟
مردان بیش از زنان تنوع طلب و به برقراری رابطه جنسی گرایش دارند و مهم ترین عامل در گرایش آنان هیجانات جنسی خاموش نشده است.

شکلک هستی

بتازگی کارشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که مهم‌ترین عامل طلاق در جامعه کنونی ما دخالت خانواده‌ها در زندگی زوج‌هاست که به متارکه منجر می‌شود، اما جوانان مجرد و زوج‌ها نظر دیگری دارند. آنها معتقدند مشکلات اقتصادی عامل اصلی تاخیر در ازدواج یا اصل اساسی از هم‌ پاشیدگی خانواده‌هاست.

غافل از این که اختلافات خانوادگی و مشکلات اقتصادی در گذشته بدتر از اینها بوده است، اما در آن زمان زندگی ها پابرجا تر بود و قداست و استحکام بیشتری داشت، اما تنها چیزی که در گذشته نبود و در این دوران به چشم می خورد، حضور ماهواره​ها و اینترنت است که به آهستگی و با ملایمت با دلبری های خلاقانه روی یکی از نیازهای حساس انسان ها سایه افکنده و منجر به ایجاد حس پرشوری به نام تنوع طلبی جنسی در هر دو جنس زن و مرد شده است. اما این تنوع طلبی جنسیچیست و چه عللی دارد که بر آمار خیانت، فحشا، طلاق و مشکلات جنسی افزوده است؟

تحقیقات نشان داده است چشم چرانی، تماشای فیلم های محرک جنسی، دیدن تصاویر شهوت انگیز، مشاهده فیلم های مبتذل، پوشش و آرایش نامناسب و تحریک کننده در جامعه، دیدن روابط جنسی وحشیانه، غیربهداشتی و خلاف واقع که اجرای آن خارج از توانایی زوجین و به نوعی ناتوان کننده است و همچنین مشاهده سریال های خیانت آمیز برخی شبکه های خارجی که سبب کاهش و کمرنگی قبح و زشتی روابط نامشروع می شود، از مهم ترین عواملی است که بر تنوع طلبی جنسی زنان و مردان جامعه ما دامن زده و در پی آن انتظارات جنسی زوج ها را از یکدیگر بالا برده و رسیدن به لذت و ارضای طبیعی جنسی را با مشکل مواجه کرده و در نهایت خیانت سپس طلاق از پیامدهای منفی آن است.

کبری ایمان نژاد، کارشناس ارشد روان شناسی ریشه اصلی تنوع طلبی جنسیبخصوص در مردان را نرسیدن به ارضای کامل جنسی عنوان می کند و می گوید: تنوع طلبی جنسی پدیده ای است که هرگاه عشق در روابط زناشویی کمرنگ شود، ارضای ناقص جنسی متولد می شود. به گفته او محرک هایی چون ماهواره و سایت های غیر مجاز از عوامل پررنگی است که موجب بروز هیجانات کاذب شده و برخی افراد بویژه مردان نمی توانند به طور طبیعی با شریک زندگی خود به رضایتمندی جنسی برسند و همچون افراد گرسنه ای هستند که همه چیز را غذا می بینند و همواره در پی کشف فردی زیباتر، جذاب تر یا روشی جدیدتر برای ارضای جنسی خویش هستند. به باور او، زوجین اگر با یکدیگر رابطه ای طبیعی و رضایتمند برقرار کنند، هیچ گاه خیانتی پیش نخواهد آمد و زوج یا زوجه همیشه به همسر خود قانع و وفادار است. ایمان نژاد خاطر نشان می کند از آنجا که تنوع طلبی ذاتی است و درجه آن در افراد متفاوت است، چنانچه شخص تنوع طلب بتواند چندین بار با شریک زندگی خود ارضای کامل جنسی را تجربه کند، میل به تنوع طلبی در او کمرنگ و به مرور زمان ریشه کن خواهد شد.

غوغای تنوع طلبی در مردان
نتایج پژوهش ها نشان داده است مردان بیش از زنان تنوع طلب و به برقراری رابطه جنسی گرایش دارند و مهم ترین عامل در گرایش آنان هیجانات جنسی خاموش نشده است. موارد دیگر کمبودهای روانی، ناتوانی در حل تعارضات زناشویی، ماجراجویی، کنجکاوی در رسیدن به نادیده ها و ناشناخته ها، میل به تجربه رابطه با افراد متعدد و انحرافات جنسی عنوان شده است.

ایمان نژاد در رابطه با این که برخی افراد پس از مدتی که از زندگی مشترکشان می گذرد با این که از همسرشان رضایت دارند، احساس می کنند برای زنده و با طراوت ماندن میل جنسی یا عواطفشان به روابط و جذابیت های جدیدتر نیاز دارند، می افزاید: لذت از روابط جنسی در بسیاری از مردان ازجمله لذات قوی است که اگر بخوبی تامین نشود، ممکن است فرد را به سمت تنوع طلبی سوق دهد.

او بیان می کند برخی مردان حاضر نیستند تا آخر عمر نیاز جنسی خود را سرکوب کنند و اغلب از اعتراض کردن، بیان نیاز جنسی خویش و راهکارهای عملی درمان پرهیز می کنند و در نتیجه زمانی که زمینه مناسبی فراهم شود نیاز مخفی و سرکوب شده خود را با ایجاد رابطه نامشروع جبران می کنند. این روان شناس ادامه می دهد: متاسفانه تنوع طلبی برای مردان جامعه کنونی و در این زمانه که دسترسی به برنامه های محرک و پوشش های نامناسب وجود دارد، بیشتر از گذشته است.

او می گوید: تعداد مردانی که با وجود داشتن همسر اول تن به ازدواج دوم می دهند یا با دختران و زنان مجرد و متاهل وارد رابطه می شوند، کم نیستند و اغلب آنها نداشتن رابطه جنسی لذتبخش و رضایتمند را دلیل قانع کننده ای برای این کارشان می دانند.

این روان شناس اضافه می کند: حال اگر نارضایتی از طرف زن باشد معمولا به دلایل شرعی و قانونی، زن نمی تواند زوج دیگری برای خود انتخاب کند و در نتیجه فحشا یا پافشاری در گرفتن حق طلاق رخ خواهد داد که ذکر پیامدهای منفی آن در این نوشتار نمی گنجد.

شما نمی‌توانید ژنتیک‌تان را عوض کنید، ولی می‌توانید رفتارتان را تغییر دهید

برای اشکالات و نواقص ژنتیکی، خودتان و والدین‌تان را سرزنش نکنید. به جای آن رفتارتان را تغییر دهید.

هر فرد ناتوانایی‌ها و توانایی‌هایی دارد. سعی کنید بر توانایی‌های خود تکیه کنید و به کمک آنها بر ناتوانایی‌ها و نواقص خود فائق آیید. کم نیستند افراد معلولی که به معلولیت خود به چشم یک فرصت نگاه کرده و حتی در مواردی موفق‌تر از افراد سالم زندگی می‌کنند!


منطقه راحتی خود را وسعت دهید

هر کس دارای منطقه راحتی (Comfort Zone) خاصی است و در این منطقه احساس آرامش دارد. بنابراین علاقه‌ای به خروج از این منطقه ندارد و اگر مجبور شود از این منطقه بیرون آید، احساس ناامنی و استرس خواهد داشت.


اگر منطقه راحتی را به یک دایره تشبیه کنیم، فرد در مرکز این دایره قرار دارد. شعاع این دایره بستگی به

ظرفیت او در پذیرش و برخورد با مشکلات دارد. هر چه منطقه راحتی بزرگ‌تر باشد، پذیرش مسائل برای او سهل‌تر بوده و فرد با اعتماد به نفس بالاتری با مشکلات روبرو می‌شود.

آموزش یکی از روشهای موثر در وسعت دادن به دایره راحتی است. با یادگیری، نگرش فرد نسبت به محیط تغییر کرده و اعتماد به نفسش برای تغییر شرایط بالا میرود. بنابراین از آموزش و بالا بردن مهارتهای زندگی خود غافل نشوید.

همچنین از برخورد با مسائل و مشکلات نهراسید. آنها را بپذیرید و در جهت حل آنها گام بردارید. با این کار به منطقه راحتی خود وسعت می‌دهید و زندگی را برای خود شادتر و دلپذیرتر می‌کنید.



متفاوت فکر کنید

همه این ضرب‌المثل معروف را شنیده‌ایم که می‌گوید: 

«خواهی نشوی رسوا هم‌رنگ جماعت شو!»

شما چقدر به این گفته اعتقاد دارید؟ چقدر خودتان را هم‌رنگ افراد دور و بر خود می‌کنید؟ 

توجه داشته باشید که هر فرد یک موجود منحصر به فرد است و توانایی‌های خاص خود را دارد. شما نیز دارای توانایی‌های شگرفی هستید که فقط مختص خودتان است و البته در صورتی آشکار می‌شود که وجود آنها را در خود بپذیرید و به درجه بالایی از خودباوری برسید. حال اگر می‌خواهید در مسیر خودباوری گام بردارید تا به خودتان و توانایی‌های‌تان برسید، ابتدا یک خط قرمز روی ضرب‌المثل بالا بکشید و به جای این که سعی کنید خودتان را هم‌رنگ جماعت کنید، برای دیگران الگو شوید.

به جای همرنگی با دیگران، تفکر خلاق را در خود تقویت کنید.  شما با بقیه مردم متفاوت هستید. متفاوت فکر کنید و متفاوت عمل کنید، تا نتیجهای متفاوت بگیرید!

خیلی زود دیر می شود


 حتما شما هم با افرادی برخورد کرده‌اید که افسوس سالهای گذشته را می‌خورند. آنها از این که از دوران کودکی و جوانی خود و یا در کل، از عمر گرانبهای خود به درستی استفاده نکرده‌اند و فرصتها را سوزانده‌اند، پشیمانند. این موضوع حتی ممکن است در مورد من و شما هم صادق باشد. شاید بعضی اوقات آرزوی بازگشت به دوران کودکی و جوانی را داشته باشیم تا به گونهای دیگر زندگی کنیم و بتوانیم از فرصتها به نحو احسن استفاده نماییم. 

 

متاسفانه ما عادت کرده‌ایم که به دنبال موضوعات مشکل، دست نیافتنی و حتی غیرممکن (برگشت به زمان گذشته!) باشیم و کمتر به موضوعات ساده، راحت و سهل‌الوصول فکر می‌کنیم. ما امروز را که در دسترس است از دست می‌دهیم تا به گذشته تبدیل شود، سپس بازگشت آن را آرزو می‌کنیم!

«امروز»، فردا به دیروز تبدیل خواهد شد. پس قبل از اینکه امروز به دیروزی دیگر تبدیل شود، می‌توانیم به راحتی از آن بهره‌مند شویم. هر آن چه که قرار است در آینده در مورد امروز فکر کنیم و افسوس بخوریم، می‌توانیم همین امروز به فکر باشیم و از زمان حال استفاده بهینه کنیم. موفقیت ما در گرو استفاده از فرصت‌هاست. فرصتهایی که به سرعت میگذرند.

این موضوع در مورد کودکان نیز صادق است. کودکان امروز، بزرگسالان فردا هستند. زمان به سرعت در حال سپری شدن است و خیلی زود دیر می‌شود. پس از همین امروز باید به فکر آینده کودکانمان باشیم.

بنابراین سهل‌انگاری امروز ما در مورد کودکان، می‌تواند صدمات جبران ناپذیری را به آینده‌سازان و آینده جامعه‌مان وارد کند. پس بیایید به جای افسوس خوردن به گذشته‌های از دست رفته، از اکنون گذشته‌های آینده را به درستی طراحی کنیم و در آینده به عملکرد گذشته‌مان ببالیم.

اینکه امروز کیستیم، پیامد گزینش دیروز ماست. فردا هم همان کسی خواهیم شد که امروز برمی‌گزینیم.

خدا با ماست!

http://s5.picofile.com/file/8103987800/tumblr_mx4kgyM6nB1rv33k2o8_500.jpg


بخشی از این شرایطی که درجامعه بوجود اومده واقعا تقصیر ادما نیست٬ این قدر  خرافه ایجاد کردند اینقدر سواستفاده به نام دین شده که مردم یه سریاشون از هرچی متصل به دینه زده شدند٬ گرچه خب اینم درک درستی نیست و نمیشه به خاطرش اصل دین رو زیر سوال برد.

من فکر میکنم این که دینمون چیه مهم نیست٬ اعتقادم به دین سخت گیرانه و اون چیزی که تو مدرسه یادمون دادن نیست٬ اگر بتونیم پایند اخلاق و انسانیت باشیم خیلی از راه رو طی کردیم٫  بعدم اگه خدا رو تو زندگیمون نداشتیم تا الان هزار بار بریده بودیم...یه جاهایی تو زندگی هست که فقط چون خدارو داری میتونی سرپا وایسی...

پیشاپیش خود را شکست‌خورده نبینید

اگر شما به دلیل ترس از شکست، کار جدیدی را شروع نکنید، در واقع شما پیشاپیش شکست را پذیرفته‌اید. انجام هر کاری ممکن است با موفقیت و یا عدم موفقیت همراه باشد. بسیاری از مردم عدم موفقیت در کار را شکست می‌دانند. ولی افراد موفق آن را یک تجربه به حساب می‌آورند. هر چه تعداد این عدم موفقیت‌ها در کاری بیشتر باشد، در واقع تجربه فرد در آن زمینه برای رسیدن به موفقیت، بیشتر خواهد شد.

حتما داستان اختراع لامپ ادیسون را شنیده‌اید. گفته می‌شود ادیسون برای اختراع لامپ 999 بار عدم موفقیت را تجربه کرد و دفعه هزارم موفق به اختراع لامپ روشنایی شد. در آن زمان وقتی خبرنگار جوانی از او می‌پرسد که: «آقای ادیسون شما بابت شکست‌های متوالی در ساخت لامپ ناراحت نیستید؟»

ادیسون جواب می‌دهد: «من شکست نداشته‌ام، همه‌اش پیروزی بود. من در واقع 999 راه را پیدا کردم که منجر به اختراع لامپ نمی‌شود و سپس هزارمین راه را امتحان کردم.»


سک س بدون ازدواج درست است ؟

با یکی از دوستان چند روز پیش بحث کردم ، معتقد بود که پسری که 25 سال رو رد کرده باشه امکان نداره که رابطه ی جن سی نداشته باشه اگه همچین پسری دیدی به من معرفی کن .. میگفت الان خیلی از پسر ها قبل از ازدواج شون به خاطره نیاز ها شون مخ یک دختری رو میزنن و باهاش ارضا میشن و حتی س کس انجام میدن ، بعدشم رهاش میکنن و باهاش ازدواج نمی کنن ، میگفت الان خیلی از دختر ها هستن که اصلا دنبال ازدواج نیستن فقط میخوان گه گاهی یک رابطه ی جن سی با دوست پسرشون داشته باشن ، گفتم آخه کدوم دختری حاضر میشه که بدون ازدواج با دوست پسرش رابطه جن سی برقرار کنه ؟ گفت خیلی ها هستن 

گفتم خب همه پسر ها که بد نیستن نمونه اش برادرت که گفتی نماز صبح میخونه .. گفت از کجا میدونی ؟ این نماز صبح میخونه ولی رابطه جن سی هم داشته بدون قصد ازدواج ... گفتم خب اگه رابطه بدون ازدواج آسون باشه پس چرا ازدواج میکنن ؟ به قول معروف آدم به خاطره یک لیوان شیر که گاو نمیخوره ... گفت آخه بعد از 30 سالگی دیگه چون کارشون کامل فراهم شده و سرمایه ای جمع کردن ازدواج میکنن خب رابطه با دوست دختر که امکان پدر شدن براشون فراهم نمیکنه .. یعنی ازدواج میکنن برای اینکه پدر بشن اونم بعد از 30 سالگی ... پس فکر کردی چرا پسری که شغل داره ولی ازدواج نمیکنه ؟ اون میخواد اول با دختر های متفاوت لذت شو ببره ...  بعد از 30 سال که رد شد برای اینکه پدر بشه و بچه داشته باشه ازدواج میکنه اونم با دختری که آفتاب مهتاب ندیده باشه ... بهم گفت این حرفا رو برای این بهت زدم چون خیلی دختره پاک و ساده ای هستی ... فکر میکنی همه مثل خودت پاک هستن ... ولی این طوری نیست حتی منم که از نظره تو پسره خوبی هستم ولی همون طور که بهت گفتم پاک نیستم ... بهت توصیه میکنم که اگه زمانی خواستی ازدواج کنی با یک پسره مذهبی ازدواج کن چون پسره امروزی به درده تو نمیخوره .. پسرای امروزی به راحتی با هر دختری دست میدن و رو بوسی هم می کنن باهاشون و براشون عادی هست ...  خلاصه بعد از حرف زدن باهاش یه جورایی از زندگی نا امید شدم ... واقعا چرا خیلی از پسر دخترای ما این جوری منحرف شدن ؟ شرح آن مفصل است!

همیشه زن مقصر است چه با حجاب!چه بی حجاب!چرا؟

«مثل دی،مثل بهمن،مثل اسفند

مثل زمستان...احساسم یخ زده

آرزوهایم قندیل بسته

و امیدم زیر بهمن سرد دفن شده

نه به آمدنی دلخوشم

ونه از رفتنی غمگین...

این روزها پر از سکوتم

نه حوصله ی دوست داشتن دارم

نه میخواهم کسی دوستم داشته باشد... »


http://s5.picofile.com/file/8103652284/13_1_1_.jpg


 کاش بجای اینهمه شعارهای حجاب زینت زن است ! زن در حجاب مانند دری است در صدف و از اینطور اراجیف ! یه کمی رو ذهن مردها کار میکردین که کلا زن رو چه با حجاب و چه بی حجاب فقط یک چیز می بینند بعنوان رفع نیازشون [sex] و بس !

nimche

کنارم باش...
تا طراوت ِ قلم شوی...
سطرهای ِ تشنه را، میهمان ِ خضاب ِ گیسویت کن...
تا این احساس جاری و روان شود...
از سرگردانی میان فصل ها...
باور کن...
دغدغه اش شده، باران...
نکند ببارد و نباشی...
حضور ِ مختصرت را نمی خواهم...
که مشق خاطرات گردد...
باور می کنی...
شوق ِ دیدارت...
نفس ها را به شماره انداخته...
ای عزیزترین!
تو که باشی، بساط ِ دلتنگی ها چیده می شود...
بیا و سیراب کن...
قحطی ِعشقی را که کابوس ِ تنهایی شده...
باور کن
تو که باشی...
واژه ها...
خستگی و دردها را از یاد خواهند برد...
.
.
.

همه آدم ها خاکستری هستن!

بعضی اخلاق ها و رفتارها و کارها، درست یا غلط بودنشون مطلق هستش! مثلا همه میدونن که دروغگویی بده، راستگویی خوبه، امانتداری خوبه، فوش دادن بده! دزدی بده و ...! اینها تکلیفشون معلومه! البته بماند که تو جامعه امروز متاسفانه خیلی موارد غلط داره عادی میشه! اما شاید بشه گفت خیلی اخلاق ها و رفتارها و کارها به لحاظ درست و غلط بودن، نسبی هستند! مثلا من ممکنه از عنوان کردن موضوعی تو جمع بدم بیاد، یکی ممکنه براش عادی باشه! من ممکنه بدم بیاد هر رفتار محبت آمیزی رو نسبت به همسرم تو جمع انجام بدم، خیلی ها تو خیابون هم از سر و کول همسرشون بالا برن! خب کم پیش نیومده که اینجا نوشتم از این گونه رفتارها و نظر دوستان رو هم شنیدم. خیلی ها باهام موافق بودن و خب خیلی ها هم مخالف! البته من همواره سعی ام بر این بوده که یک اخلاق رو نقد کنم، و کلِ وجود و اخلاق یه آدم رو بابت داشتن اخلاقی که من خوشم نمیاد، نبرم زیر سوال! ضمن این که همواره سعی ام بر این بوده که حرفم رو تا حد امکان با فوش (!) دادن همراه نکنم! مسلما کلامی که در عین نقد کردن، توهین آمیز نباشه، تاثیرگذارتر هم هستش! میخوام از این مواردی که گفتم این نتیجه رو بگیرم که وقتی یه موردی نسبی هستش و از دید من منفیه، من میتونم انجامش ندم! و بدم بیاد از اون کار و اخلاق و همین طور میتونم دوری کنم از کسی که تو موقعیتی اون اخلاق و رفتار خاص رو انجام میده! اما این دلیل نمیشه که در وهله اول توهین کنم به اون آدم و در مرحله دوم دائم دوستانم رو هم وادار کنم به پذیرفتن عقیده من در اون مورد خاص و سوم این که دائم بگم این اخلاقِ بدیه و هزار تا دلیل براش بیارم تو اون اخلاق نسبی رو مطلق جلوه بدم! ضمن این که باید یادمون باشه که باید یه اخلاق رو نقد کنیم، نه یه آدم رو! و یادمون باشه که همه آدم ها خاکستری هستن!

خیلی آدم ها (البته شاید بشه گفت همه آدم ها!) خاکستری هستن! خوبی دارن، بدی هم دارن! منم یکی از همین آدم های خاکستری هستم! همیشه فکر میکنم که اگه دلم میخواد بقیه دوستم داشته باشن و خوبی هامو ببینن، لازمه که خودم هم همینجوری باشم! دیدن بدی آدم ها کار ساده ایه! دیدن خوبی ها اما سخته! مسلما آدم کور نیستش! ولی واسه این که بتونی آدمها رو دوست داشته باشی لازمه گاهی خودتو بزنی به کوری! من دوستان زیادی دارم! گاهی بعضی ها تعجب میکنن که من چطور با فلان دختری که هرشب تو بغ.ل یه پسره دوستم، با دختر چاد.ری. که فقط دماغش پیداست هم دوستم! خب خیلی ساده است! من دلم میخواد باهاشون دوست باشم و خوبی هاشون رو میبینم! همه آدم ها جنبه های خوبی دارن که میتونن به آدم یاد بدن که خوب باشه!!

ولی یه آدمهایی هستن که خودشون هم خاکستری ان! ولی بقیه رو سیاه و سفید میبینن! تا ذره ای این سفید خدشه دار بشه، سریع طرف رو میندازن دور! البته این سفیدی به معنای خوبی نیست اصلا! چون هیچ آدمی معصوم نیستش! به معنای هم نظر بودن با اون هاست! اگه کسی نظر اونها رو نداشته باشه، سریع میندازنش دور! به همین سادگی! صورت مسئله پاک! اما گاهی لازمه آدم به خودش زحمت بده با طرف صحبت کنه و به خودش زحمت بده و یه چیزهایی رو ندیده بگیره تا یه چیزهایی رو حفظ کنه! یه چیزهایی مثل دوستی، مثل خاطرات مشترک... وگرنه تا آخر عمر مجبوره دوست و خاطره عوض کنه... این یه هنره! هنر ایجاد رابطه و حفظ کردن اون!

یه زن می تونه گاهی مرد باشه !

من از آن جمله زن هایی هستم که شاید یک چیزی بین زن سنتی و زن امروزی باشم! از آن طرف مشغول درس خواندنم و قصد ادامه تحصیل دارم و کلی آمال و آرزوهای بزرگ و دلم میخواهد کتاب بخوانم و با همسرم بحث های عمیق دینی و اخلاقی و سیاسی و اجتماعی داشته باشم و زبانم از آن خفن هایش بشود!، از این طرف عاشق آشپزی هستم و دلم میخواهد غذاهای متنوع بپزم و سبزی پاک کنم و چای خوشرنگ با کیکی و شیرینی که خودم درست کرده ام جلوی همسرم بگذارم! گاهی میخواهم پرواز کنم و کارهای بزرگ انجام دهم و گاهی دلم میخواهد همچون پرنده ای اهلی در آغوش همسرم تنها دغدغه ام ناهار فردا باشد! نمیدانم خوب است یا نه! ولی هرگز سعی نمیکنم بین این دو شخصیت یکی را انتخاب کنم! اصلا مگر همیشه باید سیاه و سفید بود؟ من میخواهم آن وسط ها برای خودم خوش باشم! 

دلدادگی به بودن خوشبختی است

بارها شنیده ایم و خوانده ایم خوشبختی چیزی غریب و دور از دسترس نیست . اغلب به خود نهیب می زنم که همین امکان بودن خوشبختی است. حالا این ماییم که می توانیم خوشبختی را رنگ و بو دهیم . غلیظ یا کمرنگ یا اصلا بی رنگ کنیم . یک گوشه از خوشبختی این است که خلوتی داشته باشیم و مطالعه کنیم . مطالعه کنیم و نفس بگیریم . برای بهتر بودن برای شدن آنچه که همواره در پی اش بودیم . کتابها گوشه گوشه ی دنیا را نشانمان می دهند .راه باز می کنند و اغلب با ناگفته هایشان به فهم بیشتر و بیشتر دعوتمان می کنند . این روزها که یک نوع بی قراری و حتی ناامیدی ،کرختی و سستی در خود احساس می کنم و نوسان این احساسات بی رمق ِرمقم می کند ، هر گاه که بهتر فکر میکنم و به این می اندیشم که چه چیزی باعث می شود تا بهتر شوم هیچ مرهم و دارویی جز کتاب به ذهنم نمی آید .به همین خاطر با لب زدن به لیوانی از شعر یا داستانی جرعه جرعه توان از دست رفته ام را بیشتر می کنم و جای سستی و بی دلی را در وجودم یک نوع دل دادگی فزاینده به زندگی و بودن و فهمیدن پر می کند.

جملاتی از ویرجینیا وولف نیز داروی بی نظیری است برای این دلدادگی و بودن :

کتابها چه خلاقیت لذت بخشی برایم به ارمغان می آورند! وارد شدم و میز را دیدم که پوشیده از کتاب بود. همه را بو کشیدم و نتوانستم در برابر وسوسه برداشتن این یکی مقاومت کنم، فکر می کنم می توانم برای همیشه اینجا بمانم و در نهایت خوشبختی کتاب بخوانم…

رفاقت های بی پایان

اون روزهایی که رویاهاتون فرو ریخت و ترد و شکننده و مهجور شدین تازه می فهمین چند چندین ! رو کیا اشتباه حساب کردین . کدوما دوستن و پا به پات می شینن غصه می خورن و کدوم آدم ها جدی نمی گیرنت و یا حتی بی خیالی طی می کنن. خوش به حال اونایی که رفیقی دارن، هم نفسی دارن که میاد یله می کنه شونه هاش رو تا نشکنین.
حتی اگه از دستتون ناراحت هم باشه باز ببینه که داری از هم می پاشی همه چی رو فراموش می کنه و آستین بالا می زنه و شروع می کنه به مواظبت کردن از تو . شروع می کنه به امنیت دادن بهت تا دوباره جون بگیری .

شده با یه تلفن ساده و بی هوا توی اوج ویرانیت…

اگه از این دوست ها شما هم داشته باشین خوش به حالتون و اگه نداشته باشین وای به حالتون

این یعنی استتار کامل!

دستهام توی جیب پالتوم بود، شالگردنم را دو دور پیچیده بودم دور گردنم ، بینی و دهانم را هم پوشانده بود، نفس که میکشیدم شیشه های عینکم بخار میکرد، تا میخواست تمیز شود دوباره 
بخارِ بازدمِ بعدی میپوشاندش.. از خیابان ها که میخواستم رد شوم، یا باید نفس نمیکشیدم و اطرافم را میدیدم، که می مُردم.. یا نفس میکشیدم و اطرافم را نمیدیدم، که باز احتمالا می مُردم...


alone_or_two

بن بست در کوچه پس کوچه های ذهن شما

احساس درماندگی ,درماندگی و ناتوانی

گاهی بدلیل تعبیر و تفسیر ذهنی مان، در رویدادها و حوادث زندگی احساس می کنیم، کنترل زندگی را در دست نداریم. با بازنگری در افکار و قابلیتهای خود احساس بهتری پیدا می کنیم و می توانیم شرایط بهتری را برای خود به ارمغان آوریم.

بن بست ذهنی
گاهی ممکن است شما احساس کنید، کاری از دستتان بر نمی آید و هرکاری انجام می دهید، بی نتیجه و بی فایده است. احساس درماندگی و ناتوانی می کنید که کاری نمی توانید انجام دهید. چنین افکاری اگر گذرا باشد، مشکلات جدی برای شما بوجود نمی آورد ولی زمانیکه این افکار  مدت زمان طولانی ادامه داشته باشد و بر روی عملکرد و فعالیتهای شما تاثیرگذار باشد، بهتر است در مورد افکار و احساس درماندگی خود چاره چویی کنید.

درماندگی به معنای احساس ناتوانی در انجام امور و این احساس که شما در شرایط و موقعیتهای مختلف زندگی نمی توانید کنترلی داشته باشید، معنا می شود.

گاهی براثر شرایط زندگی، رویدادها، حوادث زندگی و کسب اطلاعات نادرست و آموزشهای نادرست، نحوه تفکر و تفسیری که از رویدادها و وقایع دارید موجب بوجود آمدن احساس درماندگی می شود که گاهی ریشه  بی حوصلگی ، بی علاقگی ، رخوتها و افسردگی به درماندگی بر می گردد.

غلبه بر احساس درماندگی
عامل بسیار موثری برای غلبه بر درماندگی، سبک، تفسیر و تبینی است که برای مشکلات و موفقیت پیرامون خود بکار می برید. بعنوان مثال موفقیتی که بدست می آورید به خوش شانسی نسبت می دهید یا به توانایی و تلاش خود!

هر کدام از این تفسیرها در احساس و هیجان فرد نقش بسزایی دارد اگر فرد به این نتیجه برسد که بسیاری از فعالیتها او نتیجه سعی و تلاش خود است، احساس شادمانی و رضایت و اینکه بر زندگی خود مسلط است را بدست می آورد ولی زمانیکه احساس می کند این فعالیتها نتیجه شانس و کارهای دیگران است،احساس ناتوانی و ناکارآمدی به او دست می دهد و متعاقباً تمایل و انگیزه ی  برای کنترل زندگی ندارد و روحیه او بی حوصله و کسل تر می شود.

بنابراین برای غلبه بر این احساس باید تواناییها و قابلیتهای که دارد را با خود مرور کنید و به آنها اهمیت و ارزش دهید تا احساس اعتماد به نفس در شما بوجود آید.

نکته بعدی این است که باید رویدادها و موقعیتهای که  در روحیه شما تاثیر منفی بجا گذاشته است را شناسایی کنید و سعی کنید که درباره آنها بازنگری های درست داشته باشید و برچسبهای مناسب به آنها بزنید. بعنوان مثال " این هفته من همش بدشانسی آورده ام و بهتر است هیچ کاری انجام ندهم."  بهتر است بجای آن،  فکر کنیم که  " هر روز از زندگی تجربه نو و جدیدی داریم که می تواند بر اطلاعات و بهتر شدن ما بیافزاید."

همچنین بسیاری از فعالیتها و اهداف خود را به گام های کوچکتری تبدیل کنید تا برایتان قابل دسترسی باشد و احساس امیدواری و توانایی در شما بوجود آورد.

با انجام این کارها باز هم اگر نتوانستید از احساس درماندگی خود رها شوید. بهتر است به متخصصان و مشاوران مراجعه کنید و از آنها کمک بگیرید.

حالگیری های اساسی در روابط جنسی

بسیاری از زوجهای جوان به دلیل عدم آشنایی و در پاره ای از موارد نبود آگاهی کافی درباره نحوه برخورد با روابط عاطفی و زناشویی بین همسران ، با مشکلاتی مواجه هستند، که متاسفانه این مشکلات در برخی از موارد تبدیل به بحران های خانوادگی می گرد که آثار آن در معضلاتی همچون افزایش آمار طلاق در جامعه ، تنوع طلبی جنسی و.... قابل مشاهده می باشد.

با هدف پیش گیری از ایجاد این گونه مشکلات و با احترام به حریم خانواده ، جهت افزایش دانایی زوجهای جوان و کمک به بهبود واستحکام روابط همسران اقدام به تهیه و ارائه مطلب زیر نموده ایم.


خراب کردن رابطه جنسی میان همسران کار چندان سختی نیست. کافی است که با خیالی راحت و آسوده، توصیه‌های ذکر شده در ادامه این نوشتار را عملی کنید و مطمئن باشید که از آن پس، ازدواجتان فاقد هرگونه رابطه جنسی با همسر یا دستکم بدون لذت خواهد بود. البته بعد از آن و به مرور زمان، بکلی احساس تنهایی و بی‌کسی خواهید کرد.


رابطه جنسی به خاطر احساساتی که همراه آن است خیلی راحت خراب می‌شود. تمایلات جنسی ما به سادگی تحت تاثیر اعتماد به نفس، ناامنی‌های احساسی، فشار‌ها، انتقاد‌ها و انتظارات است. پس برای اینکه حسابی رابطه جنسی با همسرتان را خراب کنید، راه‌های زیر را عملی کنید:


1 -حالگیری اول: فقط چون ازدواج کرده‌اید انتظار رابطه جنسی داشته باشید
هر همسری باید وظایف زناشویی خود را انجام دهد به همین خاطر همسرتان موظف است که با شما رابطه جنسی داشته باشد. این یکی از فواید ازدواج است.


2 -حالگیری دوم : هر هفته فقط در یک زمان و مکان خاص رابطه جنسی داشته باشید
با این کار دیگر هیچ کدام از شما با یک زمان یا مکان جدید سورپرایز نخواهید شد. «پنج شنبه شب، ساعت نه و نیم، در تختخواب». مطمئناً هیچکس از یکنواختی در رابطه جنسی لذت نمی‌برد.


3-حالگیری سوم : برای رابطه جنسی خود هربار از یک الگو پیروی کنید
دقت کنید که هر بار یکسری کارهای یکنواخت و روتین شده را پشت هم انجام دهید. اصلاً مگر در رابطه جنسی تنوع هم مهم است؟


4 - حالگیری چهارم : فقط خودتان را  در نظر بگیرید
اگر در رابطه جنسی فقط خودتان را در نظر میگیرید و می‌دانید که همسرتان از برخی رفتارهای شما خوشش نمی‌آید. بخصوص وقتی معتقدید اگر واقعاً شما را دوست دارد پس باید تحمل کند، ضربه‌ای اساسی و موفقیت‌آمیز به رابطه خود زده‌اید!


5 - حالگیری پنجم : فقط با هدف رابطه جنسی همسرتان را نوازش کنید
واقعاً چه کسی به نوازش غیرجنسی نیاز دارد؟ این طوری همسرتان می‌فهمد که نوازش کردن و رابطه جنسی با هم یکسان است.


6 - حالگیری ششم : برای برقراری رابطه جنسی پیش نوازی را کنار بگذارید
در دنیایی با این سرعت بالا که ما زندگی می‌کنیم، دیگر چه کسی وقت دارد که آرام آرام رابطه جنسی را شروع کند؟ نیازی نیست این همه همدیگر را اذیت کنید. دست از اتلاف وقت بردارید و یکسره سراغ عمل اصلی بروید. از این گذشته، هر دوی شما باید صبح بروید سر کار پس باید به اندازه کافی هم بخوابید!

 

7 -حالگیری هفتم : از عملکرد جنسی همسرتان انتقاد کنید
اگر این کار را نکنید همسرتان چطور باید با عیب و ایرادهای کار خود آشنا شود؟ اگر این کار را نکنید تا آخر می‌خواهد کارهایی را انجام دهد که شما را آزار می‌دهد!


8 - حالگیری هشتم : از ظاهر همسرتان انتقاد کنید
هرچه سن همسرتان بالا‌تر می‌رود و دیگر کمتر به ظاهر خود رسیدگی می‌کند، حتماً به او بگویید که چقدر ظاهر او میل جنسی شما را سرکوب می‌کند. این کار باعث می‌شود کمی به خودش بیاید و به وضع ظاهرش رسیدگی بیشتری کند.


9 - حالگیری نهم : موقع رابطه جنسی بگذارید تلویزیون روشن بماند
نباید بگذارید که رابطه جنسی باعث شود از برنامه تلویزیونی مورد علاقه‌تان عقب بمانید. پس تلویزیون را روشن نگه دارید و حین رابطه جنسی برنامه مورد علاقه‌تان را هم نگاه کنید.


10 -حالگیری دهم :قبل از رابطه جنسی، حین رابطه جنسی، بعد از رابطه جنسی خبررسانی کنید!
در دنیای ارتباطات باید بگذارید همه از وضعیت زندگی جنسی شما مطلع باشند. به نظر شما اگر هر اتفاقی که می‌افتد را در فیسبوک خبررسانی نکنید آیا اصلاً آن اتفاق رخ داده است؟!


11-حالگیری یازدهم : تا جایی که می‌توانید سریع تمامش کنید، یعنی به محض اینکه ارضاء شدید
در رابطه جنسی فقط خود شما مهم هستید. هیچ نیازی نیست که از همسرتان بپرسید که آیا می‌توانید کاری هم برای راضی کردن او بکنید یا نه. تصورتان این باشد که اگر چیزی نگفته است یعنی همه چیز عالی است.


12 -حالگیری دوازدهم :وقتی رابطه جنسی تمام شد سریع حال و هوایتان را تغییر دهید
هرچه زود‌تر کارتان را تمام کنید سریع‌تر می‌توانید بخوابید. حرف زدن را بگذارید برای فردا سر صبحانه و هیچ نیازی هم به در آغوش گرفتن همدیگر نیست.


موارد فوق بخشی از راه‌هایی است که بشدت می‌تواند روی زندگی جنسی شما و همسرتان تاثیر گذاشته و صدمات جبران ناپذیری به آن وارد کند اما همیشه بدانید که رابطه جنسی صحیح و رضایتبخش یکی از کلیدهای اصلی پایداری روابط زناشویی است.‌‌

 

رها کردن همسرتان بدون اینکه وی ارضا شود او را بسیار عصبی و پریشان خاطر نموده؛ به نحوی که این حالت می‌تواند تا مدت‌ها اثرش باقی بماند و به گونه‌های مختلف مانند بهانه جویی، دعوا، خیانت، و... خود را نمودار سازد. برعکس، اگر نمی‌خواهید به روابط خود ضربه بزنید، همیشه با کسب آگاهی‌های لازم در این زمینه به بهبود زندگی جنسی خود و همسرتان کمک کنید.


هیچ نوازشی بی درد نیست!


قدم نزن!!!

این جا......

این شعر هاانقدر بارانی اند،

که می ترسم،تمام لحظه هایت خیس شوند!!!!!

چه زخم هایی بر دلم خورد.......

تا یاد گرفتم،

که هیچ نوازشی بی درد نیست!!!!!

گاهی وقت ها...

گاهی وقت ها نمی شود
زندگی را آسان گرفت
گاهی وقت ها حتی
نفس کشیدن هم سخت می شود
مثل این است که غرق شده باشی
در دریایی
و بخواهی
از شنا لذت ببری (!)

تو را میفروشند!

به مردم این شهر نگو ؛

"غلامتم"

ساده اند باور میکنند 

تو را میفروشند...


رفع سفیدی موهای سر...


آیا سفید شدن موها قابل برگشت است؟

در واقع باید گفت نمی‌توان از سفید شدن موها جلوگیری کرد، موهای شما مطابق خصوصیت ژنتیکی و الگوی ارث خانوادگی‌تان در سن خاصی سفید می‌شود. این سفیدی موها قابل برگشت نیست و موهایی که در اثر ارث یا کهولت سنی سفید شده‌اند دیگر فاقد رنگدانه‌اند و تنها می‌توان با رنگ کردن آن را مخفی کرد...

بعضی از افراد عادت به رنگ‌کردن موهایشان دارند یا وقتی سفید می‌شوند برای تغییر موها را رنگ می‌کنند این افراد دیگر لازم نیست دنبال آرایشگر بگردند، چون مدتی است که محصولات جدیدی به بازار آمده که این مشکل را حل می‌کند. شاید شما هم شامپوهایی را دیده‌ باشید که می‌توان با آنها موها را رنگ کرد. این شامپوها بیشتر برای حفظ رنگ موی قبلی مفیدند، چراکه قدرت رنگ‌کنندگی چندان زیادی ندارند و معمولا با چند بار مصرف می‌توانند رنگ موی شما را به رنگ دلخواهتان تغییر دهند. عمده مصرف این شامپوها مربوط به بانوان و آقایانی است که موهای خاکستری دارند و دوست دارند به تدریج این موهای خاکستری را بپوشانند.

به‌خصوص اگر شما موهای خاکستری داشته باشید و نخواهید یک دفعه رنگ آنها را با رنگ مو تغییر دهید تا کسی متوجه این تغییرات نشود، می‌توانید این شامپوها را امتحان کنید. منافع این روش تغییر تدریجی رنگ مو است که البته به میزان تیرگی موها هم بستگی دارد.

حفظ بیشتر رنگ مویی که آرایشگر برای شما زده و به این ترتیب لازم نیست با فاصله زمانی کوتاه به آرایشگاه بروید، مقرون به صرفه بودن و عدم آسیب به موها از دیگر مزایای آن است ولی این نوع رنگ مو روی موهای خیلی تیره بی‌تاثیر است و تغییر رنگ در آن بسیار تدریجی است و امکان رنگ‌شدن کامل موهای خاکستری هم وجود ندارد ولی باعث می‌شود کمتر به نظر برسند.

عیب دیگر رنگ موهای شامپویی این است که رنگ مو را به‌صورت دائم و مستمر تغییر نمی‌دهند. برای تغییر رنگ موها با این شامپوها، فقط لازم است این شامپوها را به موهایتان بزنید و با آن موهایتان را شانه کنید. به این ترتیب مواد رنگ‌کننده بین موهای شما پخش می‌شوند. در مرحله آخر باید 5 دقیقه صبر کنید و سپس موهایتان را آبکشی کنید. البته قبل از مصرف بروشور این شامپوها را بخوانید و حتما قبل از مصرف، تست حساسیت انجام دهیدیا با پزشک خود مشورت کنید.

علل خیانت همسر

به گفته روان‌شناسان و محققان صاحب‌نظر، یکی از عوامل خیانت فرد متاهل، گذشته اوست. فردی که در یک خانواده بی بند و بار پرورش‌ یافته و بزرگ‌ شده به نوعی با تربیت سالم بیگانه است.

دختر و پسری که برای رفتن زیر یک سقف روزشماری می کنند آمال و آرزوهای مختلفی دارند. عروسی بگیرند، بچه‌دار شوند، خانه‌شان را بزرگ‌تر کنند، ماشین دلخواهشان را بخرند، به سفرهای مختلف بروند و … خب در بهترین حالت، این شادیها با خاطراتی خوش می آیند و برای زوجین به‌یادماندنی می شوند.

اغلب همسرانی که با این خاطرات زندگی می کنند همیشه شریک غم و شادی هم بوده و در تمام دوران زندگی متعهد و وفادار به یکدیگرند، اما در مقابل زوج‌هایی هم هستند که با وجود خاطراتی شاد و ماندگار، به دلیل برخی فشارها، مشکلات و کمبودهای زندگی یا به دلیل عقاید سست و متزلزل در برهه‌ای از زندگی مشترک راه خود را گم کرده و دچار خیانت به همسر می شوند.
پای نفر سومی در میان است …
خیانت منفورترین واژه‌ای است که حتی شنیدن نام آن هم دلهره‌آور است. خیانت زمانی رخ می دهد که هیچ‌گونه پیوند عاطفی بین زوجین نباشد. خیانت اعتماد و اطمینان بین همسران را از بین برده و ادامه زندگی را برای یکی از طرفین دشوار می کند.
در بیشتر مواقع همسری که مورد بی وفایی یا خیانت قرار گرفته بشدت سرخورده می شود و حتی با تصمیمی عجولانه ممکن است میدان را برای نفر سوم خالی کند.
بنا به گفته آسیب‌شناسان شایع‌ترین خیانت‌هایی که در جامعه کنونی ما رواج دارد. خیانت عاطفی، خیانت جنسی و خیانت اینترنتی است.
در خیانت عاطفی، یکی از زوجین از نظر احساسی به شخص دیگری غیر از همسر خود علاقه‌مند می شود. فرد از صحبت‌کردن با شخص دوم لذت می برد و تمایل دارد که اوقات فراغت خود را هم با او بگذراند. اغلب این افراد فرار از خانه و خانواده را به علت کمبود محبت‌های عاطفی، نق‌زدن‌های دائمی یا نزاع و مجادله‌های همسر خود می دانند.
اما در خیانت جنسی، هیچ‌گونه احساس و عاطفه‌ای میان فرد با طرف مقابلش وجود ندارد و تنها روابط جنسی و هیجانی موجب برقراری این رفتار ناپسند می شود. در واقع اغلب این افراد توانایی نه گفتن در روابط جنسی را ندارند و حتی ممکن است شرایطی برای آنها پیش آید که نتوانند در مقابلش بایستند. از سوی دیگر بیشتر این افراد مایلند بدانند که از نظر دیگران تا چه میزان جالب و جذابند. همین حس برتریجویی باعث گرایش آنها به روابط نامشروع می شود.
در خیانت اینترنتی هم فرد متاهل با فردی که همسر قانونی او نیست گفت‌ و‌ گو کرده و تصاویر، مشخصات یا مسائل خصوصی دو طرف رد و بدل می شود.
اما چرا برخی از همسران خیانت میکنند؟
علل و عوامل گرایش به خیانت
۱ – به گفته روان‌شناسان و محققان صاحب‌نظر، یکی از عوامل خیانت فرد متاهل، گذشته اوست. فردی که در یک خانواده بی بند و بار پرورش‌ یافته و بزرگ‌ شده به نوعی با تربیت سالم بیگانه است. یعنی نمی داند که روابط سالم حاکم بر خانواده چیست و چگونه است. این‌گونه افراد ارتباط بی قید و شرط، برقراری روابط نامشروع و ابراز تمایلات احساسی نابجا به جنس مخالف را جزئی از زندگی خود می دانند و حتی پس از ازدواج نیز این روابط را حفظ کرده و به آن ادامه م یدهند.
۲ - تنهایی و بیکاری نیز یکی دیگر از عوامل گرایش به خیانت است. این‌گونه افراد در زمان‌های فراغت با جنس مخالف ارتباط برقرار کرده و به نوعی وقت خود را پر می کنند.
۳ - از سوی دیگر وقتی در جامعه‌ای روابط ناشایست رواج یابد و علنی شود، روابط برخی از زنان و مردان آزادانه شده و قبح و زشتی آن کمرنگ و در نهایت عادی می شود. در این زمان احتمال دارد برخی از همسران جذب وسوسه دنیای پرزرق و برق شده و بخواهند این‌گونه روابط را تجربه کنند.
۴ – برخی افراد نیز به علت آن‌ که دوران مجردی محدودی داشته‌اند، این‌گونه می پندارند که ازدواج باعث محدودیت و مانع خوشگذرانی آنها شده است. بنابراین شرکت در پارتیها، ارتباط زیاد با جنس مخالف و… در آنها انگیزه‌ای برای خیانت به شریک زندگی می شود.
۵ - مشکلات مالی و اقتصادی را هم نباید نادیده گرفت. تمایل به داشتن زندگیهای پرزرق‌ و‌ برق، مجلل و مدگرایی از دیگر عوامل بروز خیانت محسوب میشود.
۶ – در ضمن دستیابی به موقعیت‌های اجتماعی بالاتر، تنوع در به دست آوردن جذابیت‌های جنسی، شناخت نداشتن کامل زوجین از نیازهای یکدیگر، نبود ارتباط عاطفی و صمیمانه، ضعف مبانی اخلاقی، ازدواج‌های ناهمگون و اجباری، ازدواج‌هایی که بر اساس احساسات و بدون آگاهی سر گرفته‌اند، ارضانشدن سالم نیازهای جنسی در نهاد خانواده، نبود جذابیت در همسران، انتقام از رفتار خیانتکارانه همسر، مشکلات شخصیتی یا روانی یکی از زوجین و انتقام تلافیجویانه در برابر شک و گمان‌های افراطی و نابجای همسران از دیگر عوامل خیانت زوجین محسوب می شود.

خوب است بدانیم برقراری روابط نامشروع، ریسک ابتلا به بیماریهای خطرناک، رسوایی، متارکه، طلاق، رفتارهای باجگیرانه یا رشوه‌خواهی، تهدید، تولد فرزندانی بیهویت و… را افزایش خواهد داد.


خــــدایا


خــــدایا ...!
گاهى که دلــــم از این و آن و زمین و زمان مى گـیـــرد
نگـــاهم را به سوى تــــو و آســـــمان مى گیرم
و آنقدر با تو درد و دل مى کنم تا کم کم چـشــــم هـــایم با ابـــرهاى بارانیت همراهى مى کنند
و قــلـــبـــم سـبــک مى شود
آنوقت تو مى آیى و تمام فضاى دلم را پر مى کنى
و من دیگر آرام مى شوم
و احــســـاس میکنم هیچ چیز نمى تواند مرا از پاى در بیاورد
چون تو را در قــلـبـــم دارم

چرا مرگ و میر در زنان کمتر از مردان است؟

در یک مطلبی می‌خوندم که براساس اطلاعات معاونت آمار و انفورماتیک سازمان ثبت احوال کل کشور، در ازای هر یکصد زن، 122.5 مرد طی سال گذشته فوت کردن که مهمترین دلیل مرگ اونها سکته قلبی هست. 

فشارخون بالا، کلسترول، اضافه وزن، عدم تحرک، مصرف ناکافی سبزی و میوه و مصرف دخانیات به ترتیب نقش بیشتری در ابتلا به بیماری‌های قلبی دارند.البته از این موضوع نمیشه

گذشت که احتمال مرگ مردان بر اثر رانندگی بیشتر از زنانها هست برای این که مردان بیش از زنان از رانندگی لذت می‌برن... (احتمالا)

چند علت دارد: 


1_ زیرا اصولاً مقاومت بدن مردان در مقابل هجوم میکروب ها، از استقامت بدن زنان کمتر است. 
مردان و پسر ها برای مبتلا شدن به سکته مغزی، عفونت های ویروسی و زخم معده و اثنی عشر و لخته شدن خون در عروق و بعضی از انواع بیماری های روانی آمادگی بیشتری دارند. 


2_ چون زنان بیشتر از مردان گریه می کنند و زیاد درد دل می کنند و عقده ها را بیرون می ریزند. 3_ چون به هنگام مرض و بیماری زود تر از مردان به دکتر مراجعه می کنند. 

4_ زیرا جنگ ها و نزاع هایی که منجر به کشته شدن می شود، میان زنان بسیار کم اتفاق می افتد. 5_ کار های سخت و دشوار و خطرناک بر خلاف مردان بر عهده آنها نیست. 


خاطرات زمان

چندی پیش که جلوی آیینه داشتم خودمو نگاه می کردم اولین موی سفید لابه لای ریشم که خودنمایی می کرد،دیدم. خیلی دلم گرفت اون یه نخ ریش و با مو کن کندم .ولی نتونستم مخفی کنم حقیقت شاید تلخو ،چون چند روز دیگه بازم سر باز کرد و یه نخ شد دو تا و سه تا.....


من فهمیدم دیگه نمی تونم خودمو به خامی و سادگی بزنم. من چه قبول کنم چه نه،در حال پیر شدنم و فرصت ها در حال کم شدن.ا ین شعر فریدون مشیری رو در وصف حالم، مناسب دیدم که تو وبلاگم گنجوندمش


آهی کشید غم زده ی پیر سپید مو


افکند صبحگاه در آیینه چون نگاه


در لابلای موی چو کافور خویش  دید:


یک تار مو سیاه!


در دیدگان مضطربش اشک حلقه زد


در خاطرات تیره و تاریک خود دوید


سی سال پیش نیز در آیینه دیده بود:


یک تار مو سپید!


در هم شکست چهره ی محنت کشیده اش


دستی به موی خویش فرو برد و گفت:«وای!»


اشکی به روی آیینه افتاد و ناگهان


بگریست های های!


دریای خاطرات زمان گذشته بود


هر قطره ای که بر رخ آیینه می چکید


در کام موج ،ضجه ی مرگ غریق را


از دور می شنید؛


طوفان فرو نشست ولی دیدگان پیر


می رفت باز در دل دریا به جستجو:


در آب های تیره ی اعماق خفته بود


یک مشت آرزو!


قلب شکسته


قلب سازیست آسمانی، باید نحوه‌ی نواختن آنرا آموخت.

 

اگر ندانیم چگونه ساز دل بنوازیم، زندگی را به قصه‌ای غمبار

 

تبدیل کرده‌ایم. زیرا نغمه‌هایی که در دل داریم هرگز مترنم

 

نمی‌شود و در گور خواهند خفت.

 

این تراژدیست .

 

تنها تراژدی جدی زندگی آنست که حقیقت به عرصه پا نگذارد ،

 

با همه‌ی رنگ‌ها و نماها و نغمه‌هایی که در سینه داریم به گل

 

نشسته ایم ، عطر خوش انفاس مسیحایی را به دست باد صبا

 

نسپرده و در آفاق و انفس نپراکنده‌ایم .

 

این است تراژدی زندگی و به ندرت کسی را می‌توان یافت که

 

زندگی تراژدی نداشته باشد... .

افسردگی پنهانِ مردان


افسردگی با آنکه به بیماری زنان شهرت یافته است ولی نقش آن در زندگی مردان بیش از آن است که گمان می رود. مردان معمولاً تلاش می کنند بر افسردگی سرپوش بگذارند و اقرار به داشتن آن و ابراز آن را دور از شان و خصلتِ مردانه می دانند.


تحقیقات، متاسفانه حکایت از آن دارد که مردها در تلاش خود در این زمینه موفق هستند. بر طبق آمار معلوم شده است که ۷۰ درصد مواقع، دکترهای عمومی قادر به تشخیص بیماری افسردگی مردان نیستند.

بررسی ها نشان داده است که زنان معمولاً قادر به درونی  ساختن فشارهای روحی هستند و ضمن پذیرش مشکلات درونی، سعی در ابراز آن و گفتگو درباره آن دارند. مردان تحمل کمتری برای دردهایی که وجودشان را می آزارد دارند برای همین دست به واکنش هایی می زنند که یا از آن بگریزند یا آن را در محفظه جدیدی به غیر از درون خود منتقل کنند.


افسردگی پنهان نگه داشته مردان ۳ عارضه دارد:

۱ – مردان برای گریز از افسردگی به مشروب و مواد مخدر پناه می برند، یا به پرکاری و تلاش برای فراموش کردن بیماری خود از طریق مشغولیت زیاد تن می دهند، یا در ادامه به رفتارهای اعتیاد گونه نظیر روابط جنسی بیرون از ازدواج تمسک می جویند.

۲– گوشه گیری اختیار می کنند و با دنیای بیرون قطع رابطه می کنند

۳ – دست به طغیان رفتاری می زنند و به قدری حساس می شوند که همه چیز غیر قابل تحمل می گردد و تحت این موقعیت شکننده طبیعتاً به خشونت متوسل می شوند.


دلائل افسردگی نیز در بین زنان و مردان می تواند متفاوت باشد. زنان وقتی غمگین و افسرده می شوند احساس ضعف و از دست دادن قدرت را تجربه می کنند. مردان از وقتی میل به زندگی و شور و شعف پیرامون آن را از دست می دهند احساس قطع رابطه با نزدیک ترین عزیزان را بروز می دهند. عزلت گزینی مردان، شروعش از کودکی است، از وقتی  که به پسرها می آموزند که ضعف خود را بروز ندهند و احساسات خود را پنهان کنند.


برای مردان و برای مبارزه شان با افسردگی، پیوند و تماس دوباره بسیار ضروری است. معالجه مردان افسرده، مقدمتاً با حل عوارض جانبی بیماری پنهان نگه داشته شده شان شروع می شود. مردان افسرده مشخصاً خوب است متوجه شوند که اعتیاد به مواد ظاهراً آرامشبخش نه تنها راه حل نیست بلکه لایه های جدیدی از ناهنجاری را بر بدن آنها تحمیل خواهد کرد.


کنده شدن از اعتیادهایی که مردان افسرده برای «خود درمانی» بر می گزینند به آنها فرصت می دهد تا به ریشه ناهنجاری روحی خود نزدیکتر شوند. بازگشت به جمع و ایجاد رابطه دوباره با دنیای بیرون، یکی از پایه ایی ترین واکنش های ضد افسردگی مردان می تواند باشد. برای مردان منزوی، تجربهِ صمیمیت و تماس عاطفی، شاید می تواند ماندگارترین علاج باشد.


متاهل های مجرد

از عواملی که باعث سردی رابطه زن وشوهر می شود،بدخلقی است .انسان بد اخلاق،چه زن و چه مرد،همه معاشران خود را فراری می دهد و فرصت رابطه صمیمی با دیگران را از دست می دهد.همچنین به دیگران اجازه نمی دهد با او صمیمی باشند.بنابراین،طبیعی است که همسرش نیز از او رنجیده خاطر شده و ارتباط گرمی با او نداشته باشد یا او هم بدخلق بشود.برای این که بنای خانواده از بد اخلاقی آسیب نبیند،هر یک از همسران باید به دو گونه آگاهی مجهز و به دو فضیلت آراسته شوند:خوش خلقی و تحمل بد اخلاقی طرف مقابل.

1)خوش خلقی

خوش اخلاقی ،بیش از اینکه موهبتی باشد،اکتسابی است.یعنی اینکه هر کسی می تواند خود را به زینت اخلاق نیکو آراسته کند.بنابراین،اولین چیزی که هر همسری ،چه ز ن و چه مرد،باید کسب کند،خوش اخلاقی است .پس نخست باید ارزش خوش اخلاقی و زشتی بد اخلاقی را بداند.از میان همه ستایش های خوش اخلاقی ،به ذکر چند نکته بسنده می کنیم،
نخست آن که خوش اخلاقی ،جزء ایمان و تکلیف شرعی است .امام باقرعلیه السلام می فرماید:«از میان اهل ایمان،ایمان کسی کامل تر است که اخلاقش بهتر است.»
امام صادق علیه السلام می فرماید: «مردى در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت، او را براى دفن به گورستان بردند ولى هر چه کلنگ زدند  زمین کنده نشد، نزد پیامبر اکرم رفتند و  جریان را عرض کردند و پرسیدند که به چه علت زمین کنده نمى شود؟پیامبر اکرم فرمود: بى تردید رفیق شما خوش اخلاق بوده است. حضرت ظرف آبی طلب نمود. ظرف آبى براى حضرت آوردند، دست مبارکش را در آب گذاشت و از آن آب به زمین پاشید.
فرمود: اکنون به کندن زمین مشغول شوید. گورکنان شروع به کندن زمین کردند، گویا رمل نرمى بود که زیر نیش بیل و کلنگ آنان به راحتى زیرو رو می شد».[1]
به اعتقاد یک مسلمان،حسن خلق است که انسان را به بهشت می برد؛چون رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:«حسن خلق ،درختی است در بهشت ،و انسان خوش اخلاق ،به شاخه اخلاق،به شاخه ای از این درخت آویخته ،پس حتما او را به بهشت می برد.بد اخلاقی درختی است در جهنم و آدم بد اخلاق،به شاخه ای از این درخت آویخته،پس لاجرم او را به سوی آتش می کشد».[2]
در دنیا هر کس بخواهد در جامعه زندگی کند،باید خوش اخلاق باشد.به همین دلیل،رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:اگر انسان بداند چه فوایدی در حسن خلق نهفته است،می داند که به آن محتاج است.»[3]
در برابر این همه ستایش که از خوش اخلاقی بیان شده ،بد اخلاقی مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته است .بر اساس احادیث ،انسان بد اخلابق پیش از هر کس،به خود زیان می رساند امام صادق علیه السلام می فرماید:سوءالخلق نکد العیش و عذاب النفس کسی که اخلاقش بد باشد،خودش را عذاب می دهد .[4] همچنین امیر المومنین علی علیه السلام می فرمایند:«بد اخلاقی موجب تنگی زندگی و عذاب جان آدمی است.»[5]
در تاریخ اسلام می خوانیم: علی(ع) به فرمان پیامبر گرامی(ص) دو نفر از دشمنان اسلام را که بر علیه مسلمان ها توطئه می کردند، دستگیر کرد و به نزد آن حضرت آورد. پیامبر(ص) اسلام را به آنان عرضه کرد، ولی نپذیرفتند، بنابراین به جرم توطئه بر علیه اسلام آن دو تن را محکوم به اعدام نمود.
در این هنگام جبرائیل نازل شد و عرض کرد: یکی از آنان خوش اخلاق و سخاوتمند است، پس او را عفو نما. پیامبر از کشتن او در گذشت، آن فرد چون دانست که به خاطر آن دو صفت اخلاقی مورد عفو قرار گرفته است، شهادتین گفت و مسلمان شد.
پیامبر خدا(ص) در حق ا و فرمود: «او از کسانی است که خوش رویی و سخاوتمندی اش او را به سوی بهشت کشانید»[6].

از راههای تحصیل خوش خلقی می توان به مواردی اشاره نمود

-توجه به ارزش و آثار خوش اخلاقى و آثار نیک آن و همچنین زشتى بداخلاقى و آثار بد آن،براى این منظور بهترین راه موجود، مطالعه‏ى روایات و آیاتى است که در این باره  ذکر شده است
-پرورش عواطف انسانی،مانند: دوست داشتن دیگران و ایجاد رابطه عاطفى با سایر انسان ها قابل رشد و تربیت است.
-تمرین،از راه هاى دیگر تحصیل خوش اخلاقى و رفع بداخلاقى تمرین عملى خوش اخلاقى هنگام برخورد با دیگران است.
-شوخ طبعی،یکی دیگر از عوامل خوش اخلاقی، داشتن روحیه شوخی و مزاح است. به عبارت دیگر جدی بودن زیاد سبب سرد شدن روابط می شود، بنابراین گاهی هم شوخی و مزاح لازم است[7]

ما هم دلمان را به این گفته ها خوش میکنیم تا زمان بگذرد و میدانیم که هیچ کسی تغییر نخواهد کرد غیر از اینکه خود بخواهد.

رسوم آزار دهنده خواستگاری از دید(یک دختر و خانوده اش)

انگار جای خانواده دختر و پسر عوض شده (لحن کلام ) . مادر دختر تواضع می کند و مادر پسر با حالت حق به جانبی ، قبل از اینکه شرایط ومشخصات پسرشان را بگوید ، ریز مشخصات دختر را می پرسد . از جمله: رنگ پوست ، قد، چاقی یا لاغری، شغل اعضای خانواده، محل زندگی و اصالتا از کجایید.
 معمولا مادر و خواهر می ایند تا از نزدیک زندگی و خانواده و در نهایت خود دختر را ببینند . باورتان می شود که در این جلسه بیشتر از دختر و خانواده اش به خانه و اثاث خانه نگاه می کنند. تا جایی که خیلی برای من پیش امده که می پرسند خانه چند متره ؟یا پارکینگ تان چند متر می باشد ؟ و این در حالی است که خانه از نظر اندازه در یک حد متوسط می باشد.
یا حتی قبل از اینکه بیایند ، می گویند خودمان می اییم جند دقیقه ای می نشینیم و دختر را سر لخت می بینیم ، بعد پسر را صدا می کنیم که تو همین جلسه بیاید و دختر را ببیند . اما بعد که می ایند و ما با وجود اینکه  آمادگی امدن پسر را داریم و شرایط خانه را فراهم کردیم ، اما هنوز پسرشان نیامده ، خداحافظی می کنند و میروند.
و این در صورتی است که اگر از همان اول پسرشان را بیاورند ، ممکن است ازدواج صورت بگیرد،  آخه آقایان واقع بین تر به مسائل نگاه می کنند و خانمها مسائل حاشیه ای را دامن می زنند و بعد هم نظرشان را منفی اعلام می کنند .خیلی ها هستند که می گویند 10 سال است می روند  خواستگاری !!!
من که دیگر به این باور رسیدم که خواستگاری امدن برای مردم یه جور تفریح شده پدر من حتی حاضر شدند محل خانه را عوض کنند و از مرکز شهر به بالای شهر نقل مکان کرد .
خانواده من اصلا به خواستگار سخت نمی گرفتند و نمی گیرند حتی درباره اینکه داماد امکانات مالی چه  چیزی دارد هم نمی پرسند و خودم هم از نظر تحصیلات آقا پسر ، به دیپلم هم رضایت می دهم اما با این جماعت خواستگار شرایط ازدواج فراهم نمی شود .من خودم قربانی این نوع مراسم هستم. 
من شخصا با این آداب و رسوم مخالفم.امیدوارم زمانی برسد که این نوع رسوم ها را هیچ جای کشورمان شاهد نباشیم.

دلم چون دفترم خالیست!

چنان دل کندم ازدنیا که شکلم شکل تنهاییست
ببین مرگ مرا درخویش که مرگ من تماشایست
مرا درخود می خواهی تماشاکن،تماشاکن

دروغین بودم ازدیروز مرا امروز حاشاکن
دراین دنیا که حتی هم نمی گرید به حال ما
همه ازمن گریزانند توهم بگذر ازاین تنها
فقط اسمی به جامانده ازانچه بودم وهستم

دلم چون دفترم خالیست قلم خشکیده در دستم
گره افتاده درکارم به خودکرده گرفتارم
به جز درخود فرورفتن چه راهی پیش رو دارم

-------------033-.jpg

تو چه می دانی!

تو که تمام بچگی ات را با پاهایت دویدی،چه می دانی روی صندلی چرخدار نشستن یعنی چه؟...تو که تمام زیبایی ها را با چشمانت دیدی،چه می دانی عصای سپید یعنی چه؟...تو که صدای تمام خنده ها و شادی را با گوش هایت شنیدی،چه می فهمی که زبان اشاره یعنی چه؟...تو که شب با قصه ی مادر خوابیدی و صبح را با صدای پدر از خواب بیدار شدی،چه می دانی حسرت داشتن مادر یا پدریعنی چه؟…تو که هر وقت هر چه خواستی داشتی،چه می دانی نداشتن یعنی چه؟…یادت هست بچه بودی و ٱفتادی و زانویت خراش برداشت،چقدر گریه کردی،تو چه می دانی شب را با اشک و درد صبح کردن یعنی چه؟…یادت هست دویدن ها و شلوغی و بازی با بچه ها را وقتی بچه بودی، تو چه می دانی بچه باشی و محکوم به تماشای بازی بچه ها یعنی چه؟…یادت هست روزهای بارانی می رفتی کنار پنجره و با نفرت به باران نگاه می کردی،تو چه می دانی لذت دیدن باران و اینکه روزهای بارانی بچه های دیگر هم بیرون نمی روند و مانند آن کودک معلول در خانه می مانند یعنی چه؟… 


تو چه می دانی… 
تو از این همه درد چه می دانی؟
هیچ…تو هیچ چیز از این همه درد نمی دانی…
نمی دانی که؛ مدام از چیزهایی که نداری می نالی…
نمی دانی که؛ درد های کوچکت را بزرگ می شماری…
نمی دانی که؛ساده از کنار این همه درد می گذری…
نمی دانی که...!

درد واژه ی سنگینی ست و تو هیچ از آن نمی دانی… 

عدم تفاهم بین زوجین

این روزها عبارت عدم تفاهم مورد بحث اغلب خانم هاست و مردانی که از عدم تفاهم با همسرشان شکایت دارند، شاید به ثلث یا ربع زنان ناراضی از همسر خود نمی رسند. عده زنانی که از عدم تفاهم با همسرشان شکایت دارند بسیار است و حتی بعضی از آنان قدم را آن قدر پیش گذاشته اند ، تا آنجا که پس از سی سال زندگی و داشتن چند فرزند برومند اظهار می دارند که پس از این همه سال هنوز زبان یکدیگر را نمی فهمند.

تفاهم چیست ؟ تفاهم در زبان عربی از باب تفاعل ، و معنای آن درک دو طرف از زبان یکدیگر است. مرد و زن باید دل یکدیگر را درک و طبق میل و خواسته همدیگر عمل کنند، ولی مگر این امر امکان پذیر است ؟

مگر خداوند دو فرد را یکسان آفریده است که این تشابه و توافق به وجود آید؟ مگر امکان دارد زن و مردی فقط به علت همسری بتوانند کلیه خواسته های یکدیگر را برآورند.

افراد باهم قابل مقایسه نیستند تا مردی یا زنی بتواند فکر ، هوش ، حافظه ، استعداد و سایر مواهب خدادادی خود را با دیگری مقایسه کند. اجتماع نیز به ما می آموزد که در هر جمع بدون این که خود متوجه  باشیم ، کسی که از نظر فکر و عقل و هوش و سایر مواهب خدادادی برتر است ، مسلماً به تدریج ریاست را به دست خواهد آورد و حتی به صلاح سایر افراد است که در مواقع لزوم او را به عنوان پیشوا انتخاب وطبق گفتار و رفتارش عمل کنند. حتی می توان گفت دزدان نیز بین خود کسی را که از نظر هوش و درایت و کوشش و قدرت متمایز است ، به ریاست خود انتخاب می کنند.

روی این اصل ، در زندگی زناشویی نیز آن که دم از تفاهم می زند ، اگر میل به فرمانروایی بی چون و چرا نداشته باشد ، طرف مقابل را که داناتر ، پیش روتر و بیناتر است ، انتخاب می کند و گفتار او را به کار می بندد و از فکر و هوش و قدرتش استفاده می کند و می داند هرگونه مقابله و لجبازی به زیان خود و خانواده اش تمام خواهد شد.

در قرآن مجید آمده است که مردان مراقب و مسئول اداره زنان هستند. اما دنباله ی همان آیه فرموده است: به دلیل این که خداوند به بعضی از آنان فضیلت هایی داده است . بنابراین آن کس که فضیلتی ندارد نمی تواند مراقب ومسئول باشد یعنی مراقبت و مسئولیت حفظ شئون و اداره خانواده به دست آن کسی است که از نظر مواهب خدادادی بر دیگری برتری دارد (فرق ندارد زن باشد یا مرد) و در چنین حالی چون خداوند مزایای ویژه ای به او داده است، مسلماً باید آن را در راه رفاه و حفظ خانواده خود صرف کند و بدون تند خویی ، در حل مشکلات بکوشد و از این که با داشتن این مواهب خدادادی می تواند در محیط خانواده مفید واقع شود . کمال رضایت را داشته باشد . درست مثل برادری که چون سرمایه فراوان دارد آماده است که دست برادر و یا دوست خود را نیز از نظر مالی بگیرد و بدون هیچ گونه منتی به او کمک کند.

متأسفانه افراد ، همیشه میزان هوش و استعداد و مزایای دیگران را با خود مقایسه می کنند و مثلاً از این که همسرشان فلان مطلب ساده اجتماعی را درک نمی کند تا طبق نظر آنان عمل کند، نگران و نالان اند در حالی که افراد باهم مساوی نیستند و هریک طبق ژنهایی که از راه ارث دریافت داشته اند و یا تعلیم وتربیت مخصوص خود، فردی مستقل است و طرز فکر واندیشه و قدرتش با دیگری قابل قیاس نخواهد بود . دو یا سه دوست که در راهپیمایی به سوی قله کوهی روان اند ، هریک به میزان قدرت پا و نفس خود می تواند صعود کند و آن که با قدرت و تمرین قبلی سرعت بیشتری دارد ، نمی تواند و نباید به دیگران فخر بفروشد و یا کسی را که نمی تواند به سرعت و قدم او راهپیمایی کند ، با طعن و کنایه عقب افتاده و معیوب بخواند و به قول حافظ شیراز :

کمال صدق و محبت ببین نه نقص و گناه     که هرکه بی هنر افتد نظر به عیب کند

آری . مواهب خدادادی افراد باهم متفاوت است و اگر در زناشویی فردی از نظر مواهب خدادادی برتری دارد، به تدریج ،  خود ریاست واقعی را به دست خواهد آورد (زن یا مرد فرقی ندارد) و در این حال او نیز بدون این که میزان قدرت و هوش و فهم خود را ملاک قرار دهد و طرف مقابل را خوار و خفیف شمارد و از عدم تفاهم با او شکایت کند ، باید نادانی و بی اطلاعی سایرین را ببخشد و در صورت امکان هر لحظه به کمک روانی آنان بشتابد و آنان را راهنما باشد. البته باید در نظر گرفت که اظهار عدم تفاهم ، علل روانی دیگری نیز دارد . مثلاً ممکن است فردی به صورت غیر مستقیم با بزرگ بینی خود ، دیگری را بی ارزش و فاقد صلاحیت بداند و از این که تقدیر ، آن دو را با هم شریک زندگی گردانیده شاکی باشد ، که البته غرور ، خود یک بیماری روانی و محتاج به درمان است .

در پایان سفارش ما به مردان و زنانی که از عدم تفاهم با همسر خود شکایت دارند دست کم این است که ترک همسر و جدایی مشکل را حل نمی کند ،  باید همسرداری را آموخت.

بگذریم

پشت سرم حرف بود حدیث شد ...! 


میترسم آیه شود! ... ...... سوره اش کنند به جعل ..! بعد تکفیرم کنند این جماعت نا اهل... 



صد حرف و یک جواب....مهم نیست... بگذریم 


خوابت شده عذاب؟ ....مهم نیست... بگذریم 


سنگین شده تمام دل من قبول کن 


رفت آن زمان ناب....مهم نیست... بگذریم 


دیشب به گوش سجده زدم حرفهای تلخ 


((تا کی مرا عذاب؟!...))....مهم نیست..بگذریم 


من در تمام زندگیم صبر کرده ام 


کو اجر بی حساب؟؟!...مهم نیست...بگذریم 


دیگر نه راه پیش و نه پس مانده بر دلم 


پلها دوسو خراب....مهم نیست...بگذریم 


خندیده ام به ریش دلم با صدای تو 


آن شور و آب و تاب...مهم نیست ... بگذریم 


گاهی برای سادگی ام گریه میکنم 


از پشت این نقاب...مهم نیست...بگذریم...

دلایل عدم اعتماددختران برای ایجادیک رابطه صمیمی با پسران

یکی از مهترین معیارها در دوستی ؛وجود اعتماد ما بین دو جنس است . واضح است که این عدم اعتماد؛ باعث بروز مشکلات فراوان ؛ دیگری در جامعه میشود .....!

عدم اعتماد دختران ؛ خود پسران و افکار غلط آنهاست . متاسفانه اکثر پسرها ؛وقتی به دنبال دوست دختر هستن ؛افکار اروپایی  دارند !اما وقتی نوبت به تشکیل زندگی و ازدواج فرا می رسد ؛افکار اروپایی کنار میرود و کا ملا شرقی  میشود!!!این تناقض در نحوه عمل آنها و آسیب هایی که  دختران از این نوع طرز تفکر می بیندد یکی از دلایل مهم عدم اعتماد است.


اکثر پسرها معمولا وقتی با دختری  آشنا میشوند ؛ قبل از هیچ شناختی نسبت به روحیه ؛ افکارو اندیشه هم ؛خیلی زود تصمیم به گرفتن دست طرف مقابل و در نهایت مسائل جنسی میکنند...!!! این رفتار بی منطق باعث میشود یا دختر از دوستی منصرف شود ،و یا بدون فکر قبول کند...!!!!


اگر این دوستی آغاز شود به دنبال خود مشکلاتی خواهد داشت . وقتی با حرارت تمام بدون تعارف با گرفتن دستهای  هم و ....آغازشود. خیلی زود هم آتش آن خاموش میشود. روزهای اول تلفن های پر بار و دیدار ها از جانب پسران برقرار است؛ و دختران خوشحال و سرمست خواهند بود. اما کم کم بی رنگ میشود!!! اینجاست ؛ دختر اعتراض می کند ؛ اما پسران توجه نمی کنند تا رابطه  ؛بیرنگ  و بی رنگ میشود وآرام آرام به پایان میرسد. دختران دچارافسردگی وشکست روحی میشوند ؛آانها که با برقراری رابطه نزدیک انتظارقویتر شدن آن رابطه را داشتن ؛اکنون سرخورده  وبی اعتماد میشوند .

این اشتباه است که تصور کنیم همه اندیشه شبیه به ما دارند ؛ و خیلی زود رابطه را نزدیک کنیم .اولین گام برای دوستی موفق شناخت درست از هم دیگر است .بهتراست تا روحیات و افکار طرف مقابل برایمان عریان نشده ؛ جسم خود را عریان نکنیم .که دچار عواقب بعدی آن باشیم ...!!!

تنوع طلبی و هوسرانی پسران یکی دیگر عواملی است که باعث بی اعتمادی دختران میشود . دختران وقتی رابطه نزدیک ایجاد می کنن با توجه به روحیات عاطفی که دارند ؛زود وابسته میشوند ؛ اما پسران این قدرت را دارند که احساس وابستگی خود را کنترل کنند و بی توجه به این روحیه ظریف دختران خیلی راحت؛ وبا نامردی تمام ؛ با دختران دیگر دوست شوند .

دختر از تمام وجودش  برای پسر گذشته و آن بی اهمیت به این فداکاری ؛به او خیانت می کند!!!

وقتی نوبت به ازدواج میرسد ؛ دوست دخترش را که مدت ها به پای آن؛انرژی و فکر و ذهنش را برای او صرف کرده؛ با کوله باری از غم وابستگی؛ رها می کند ؛ وبا دختر دیگری که رابطه نزدیک بااو نداشته یا با دختری که خانواده اش  به او معرفی کرده ا ند ؛ازدواج می کند!!!!

گاهی در حین بودن دوست دختر فداکارش بی توجه به احساسات او بطور ناگهانی کس دیگری را برای همراهی زندگیش ترجیح میدهد !!! در اینجا ضربه روحی و روانی که به دوست دختر وارد میشود ؛ چنان با نامردی تمام است که دیگر به هیچ مردی اعتماد نخواهد کرد...


 پسران معمولا این نامردی خود را چنین توجیح می کنن که ما قول ازدواج نداده بودیم !!! اما بر هر عقل سالمی که در ایران زندگی می کند و آگاه به محدویت های دختران در این جامعه می باشد ؛آشکار است ؛ که دختری که به پسری اعتماد می کند و از خود می گذرد؛ در چه شرایط روحی دشواری ؛به  اواعتماد کرده است .

حال پسر او را رها می کند!دورش می اندازد !کس دیگر را ترجیح می دهد !!!


این پسران طور دیگر هم خود را توجیح می کنند : که دختران نیز در حین دوستی با پسران به خواستگارشان جواب مثبت میدهند !!! اما میدانیم که پشنهاد ازدواج  در ایران از جانب پسران است .وقتی  این پشنهاد از جانب دوست پسر نمیشود ؛او مجبور به ازدواج با خواستگارش میشود ....


ویا دلیل می آورند خانواده ام موافق ازدواج با دوست دخترم  نیست!!!! جالب است بدانید عدم بلوغ مردان که خود قادر به تصمیم گیری نیستن هم یکی دیگر دلایل عدم اعتماد دختران می باشد ...!!! پسری که سن 25 برسد و باز برای انتخاب همسر آینده اش  نتواند با خانواده خود کنار بیاید ؛نشانه ضعف  اوست یا دروغ او برای توجیح نامردی خود!!!!..

نامرد؛فقدان مردی اش را ،در سیاهی پنهان کرده است...!!!

 

وقتی رابطه بین دختر و پسر خیلی نزدیک میشود ؛ مثل زن و شوهر میشوند. اینجا پست بودن بعضی از پسران را نشان میدهد که وقتی مطمئن نیستند و شناختی ندارندو  یاگاهی باوجود آگاهی بر اینکه با دختری که آشنا شده اند اصلا ایده آلشان نیست ؛ با کلمه من قصد ازدواج ندارم (البته گاهی هم اصلا راجع به قصد ازدواج چیزی نمیگن)خود را توجیح و تنها برای سؤاستفاده رابطه راخیلی زود نزدیک تر می کنند ؛ برایشان عواقب ناگواری که ممکن است بر دختر وارد شود مهم نیست . گاهی هم این تصور غلط را دارند ؛که دختری که خودش را به من سپرده مناسب ازدواج نیست !!!وگاهی همین پسران باکره بودن دختر برایش شرط ازدواج میشود ....!!!!!


اولا از کجا معلوم دختری که به خواستگاریش رفتین خودش را به کسی نسپرده باشد. ثانیا پس خودت که خودت را به دختری سپردی را در نظر نمیگیری و تنها این حق توست که  بخاطر نیازت خودت را به دختری بسپاری و موردی نداشته باشد !!!

پسران وقتی خیلی زود رابطه ایجاد می کنند؛ خیلی زود هم دلزده میشوند ؛و از دختر دور میشوند وقتی دختر لب به اعتراض می گشاید و کار به مشاجره می کشد پسران ؛حرمت را کنار می گذارند و به خاطر روابطی که آن داشته او را با حرف های ناجور ؛ دختری هرزه مینامند!!! دردناکترین بخش اینجاست دختری که با تمام وجود با پسری دوست شده و با اعتمادی که بةآن کرده وجودش را به او سپرده؛چنین حرف هایی را بشنود !!!


پسران نیازجنسی خود را مثل نیاز به غذا خوردن و خوابیدن و غیره؛یک نیاز طبیعی میدانند ؛که البته درست است ؛اما نباید فراموش کرد ؛که برای برآورده شدن این نیاز؛ ما با موجود زنده و با یک انسان پر از احساس و عاطفه طرف هستیم .نه با یک خوراکی ویا یک وسیله !!!!برای بر آورده شدن این نیاز باید اصول اخلاقی و وجدان خود را فراموش نکنیم ...

زن پر عاطفه ترین موجودی است که خداوند آفریده است ؛ و دوستی با جنس زن نیز یعنی خرج نمودن این عاطفه از طرف او ؛ اگر این عاطفه از طرف شما شکسته شود ؛روحش خواهد مرد و از درون ؛ پژمرده می شود...

اگر مردان در برار سکس ضعیف هستن؛زنان نیز در برابر عاطفه ؛ضعف دارند ؛اگر به دنبال چاره ضعف خود هستید؛ باید ضعف جنس مخالف را هم در نظر بگیرد...


زنان با وجود عاطفی بودنشان ؛بیشتر دوست دارند کلمات عاطفی و زیبا را بشنوند ؛در برابر 10 کلمه عشقی مرد؛یک کلمه عشقی بیان میکنند . عاطفه در اعماق وجودشان است ؛نه در بیان کلماتشان ...اما در بیان کلمات جنس مخالف ؛دنبال جمله های عاطفی؛عشقی میگردد ؛وقتی پسری ؛از گفتن این کلمات پرهیز کند ؛ او نسبت به دوست داشتن او بی اعتماد می شود...!!!

هدف ها در دوستی های نرمال متفاوت است ؛ برای شناخت در ازدواج؛ برای کار؛ برای دوستی معمولی؛برای سکس و غیره....

یک اشتباه بزرگ این است؛که عمیق ترین نوع دوستی را؛دوستی برای ازدواج ؛که  ممکن است هیچ ارتباط نزدیک احساسی در آن نباشد تصور کنید!!! 

اما می دانیم وقتی دختری(دختران نرمال) به آن مرحله در دوستی و عشق میرسد ؛که تمام وجودش را خالصانه و بدون هیچ قراردادی ؛به پسر ی می سپارد؛ نهایت گذشت از خود و دوست داشتن رانشان میدهد؛که این نهایت دوستی ؛در دوستی برای شناخت ازدواج ؛خیلی کم یا اصلا وجود ندارد ....!!! در اینجا بر هر اهل دلی مشخص است که این نوع دوستی عمیق ترین و حساس ترین نو آن است .که بایدبا دقت فراوان و مطالعه ؛در مورد روحیات؛خصلت ها ؛افکار ؛خواسته ها و نیازها؛ ودیگر موارد صورت گیرد. تاکسی از این دوجنس آسیبی دراین زمینه نبینند....!!!!

اما بی اعتمادی از آنجا خود را نشان میدهد که پسران حق بجانب؛ این نوع دوستی را ؛ هرزگی؛دختران می پندارند...!!!!

لذت مجهول


دلم روشن بود که تو با گلپونه‌های خسته‌ی بی‌قرار نسبتی داری

اما من و کدام گمنامی

من و کدام لذت مجهول!؟

باور کن

باور کن که من خواب هیچ سرچشمه ای را 

در خیال پیاله کسی نمی بینم

من دستمال صبوری به زخم کنایه می بندم و 

طعنه‌ی نادرست هیچ عابری را برنمی تابم

من سالهاست که به این حادثه عادت دارم..

من با گلدانهای شکسته بستگیِ قریبی دارم


نشانی من

آنسوتر از طعم تلخ ترانه

پشت حیرت نگاه باران است !

کیـــش و مـــات

تنـــها که باشـــی


شطــــرنج در تـــمام زنــــدگی ات


رســــوخ می کــــند..


تا یــادت بمـــاند هـــــرگز


پـــایت را از بی کـــسی هایت دراز تر نـــکنی..


شـــطرنج یعــــنی


طــوری محاصـــره مــی شوی


که با هر قدم خـــودت را یکبار از دست می دهی..


..... بـــاور کــــن.....


این عشــــق های نصفـــه نیـــمه آنـــقدر نمـــی ارزند


کــه با تقـــلا زدن های الکـــی


غـــــرورت را کیـــش و مـــات کــنی...


حجاب، اعتماد ساز روابط

داشتن حجاب به شریک زندگی می فهماند که کاملاً متعلق به اوست، و تمام زیبایی ها و طراوت و لطافتش را به صورت هدیه ای زیبا به او تقدیم میکند. زنان جامعه، هر قدر به حجاب و عفاف خود احترام بگذارند احترام همسرانشان نسبت به آنها بیشتر شده و در سایه ی این اعتماد و اطمینان است که پایه ی تربیت و معنویت و اخلاق فرزندان در خانواده ها پی ریزی شده و بهترین فرزندان از چنین انسان هایی تحویل جامعه ی اسلامی داده خواهد شد.
حجاب، زن را از شوهر خاطر جمع میکند  و زن میداند که شوهرش بیرون نتوانسته به زن ها نگاه کند و علاقه ای پیدا کند.
این چنین است که حجاب، از بهم خوردن روابط و زندگی زناشویی جلوگیری میکند، زیرا بسیاری از این جدایی ها و اختلافات در اثر سوء زن ها و بد بینی هایی است که در طرفین ایجاد می شود؛ حجاب جلوی این سوء ظن ها را می گیرد و مرد را مطمئن می کند که زن او زیباست.

آیا ایجاد اعتماد به طرفین در زندگی سرمایه ی کمی است؟!

خداوندا سوت پایان را بزن صداقت ما حریف هرزگی این زمانه نمی شود

"حوا" تـــو....! مـــگر سیــب را پوســـت کـــنـدے خــوردے ؟؟؟ کــہ دنیـــا ایــטּ گــونه پــوسـتِ مــا را میکنـــد....